تغییر ناگهانی، ردع، تنفر شدید، جابجا شدن درد، انحراف درد، جابجا ساختن درد
مترادف ها
پیشنهاد کاربران
ردع . [ رَ ] ( ع مص ) بازداشتن کسی را از چیزی و منع نمودن وی . ( ناظم الاطباء ) . بازداشتن کسی را و رد کردن و بازایستانیدن از چیزی .
ردع را در امور نظامی به "بازدارندگی" هم ترجمه می کنند. Dterrence
ردع را در امور نظامی به "بازدارندگی" هم ترجمه می کنند. Dterrence
متوقف کردن
پیش قراول. انکه از پیش خبر رسیدن قافله را به محارب میدهد