رد شدن


    clear
    cross
    cut
    overrun
    pass
    percolate

فارسی به انگلیسی

رد شدن از صافی
sift

رد شدن با پا
tread

رد شدن با پرش
leapfrog

رد شدن با صدای بلند
crash

رد شدن به سرعت
flash, skip

رد شدن در امتحان
fail, flunk

مترادف ها

pass (فعل)
قبول کردن، قبول شدن، تصویب کردن، رخ دادن، گذراندن، اجتناب کردن، رد کردن، سپری شدن، گذشتن، رد شدن، سرامدن، عبور کردن، تمام شدن، سبقت گرفتن از، مرور کردن، عقب گذاشتن، پاس دادن، تصویب شدن، رایج شدن، وفات کردن

blow over (فعل)
گذشتن، رد شدن

fail (فعل)
سر خوردن، رد شدن، تصور کردن، شکست خوردن، موفق نشدن، قصور ورزیدن، ورشکستن، واماندن، در ماندن، خیط و پیت شدن، فروگذار کردن، عقیم ماندن

percolate (فعل)
تراوش کردن، رد شدن، صاف کردن، نفوذ کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس