contradict, contravene, controvert, deny, disapprove, disclaim, discredit, dismiss, eliminate, reject, decline, contest, declination, explode, gainsay, kill, negative, overbear, pass, refusal, refuse, repudiate, repulse, to return or refund, to reject, to turn down (as an offer), torefute, to disprove, to defeat(as a bill), to clear(from the custom
رد، اثر، نشان، طرح، مقدار ناچیز، جای پا، رد پا، مقدار کم
veto(اسم)
رد، منع، حق رد، رای مخالف، نشانه مخالفت
exception(اسم)
رد، اعتراض، استثنا، استثناء
contradiction(اسم)
رد، ضدیت، مخالفت، تضاد، تناقض، مغایرت، ضد گویی، خلاف گویی، عدم تناسب
rebuff(اسم)
رد، دفع، ضربت متقابل و تند
rebuttal(اسم)
رد، پس زنی، تکذیب، دفع، عمل متقابل
repulse(اسم)
رد، پس زنی، دفع
disapproval(اسم)
رد، مذمت، بی میلی، عدم تصویب، تقبیح
disapprobation(اسم)
رد، سرزنش، مذمت، بی میلی، عدم تصویب، تقبیح
contestation(اسم)
رد، بهی، مناظره، مرافعه، رقابت
disproof(اسم)
رد، ابطال، تکذیب، دلیل رد
پیشنهاد کاربران
این جور موارد معمولاً با هم صدایی سطحی بین واژه ها سوءاستفاده می کنند و بدون توجه به ریشه شناسی علمی، کلمات رو به هم ربط می دن. بیاید مرحله به مرحله بررسی کنیم: - - - ۱. واژه ی قرآنی رَدَّ ... [مشاهده متن کامل]
این واژه ریشه ی کاملاً عربی دارد. در زبان عربی ریشه ی ر د د به معنای �بازگرداندن، پس زدن، برگرداندن� است. منابع معتبر: لسان العرب، ماده ردّ مفردات راغب، ماده ردّ Lane’s Arabic - English Lexicon ( s. v. ردّ ) 👉 بنابراین �رَدّ� قرآنی از ریشه ی عربی است و هیچ ارتباطی با واژه های اوستایی یا پهلوی ندارد. - - - ۲. واژه ی اوستایی ratu - ( رتو ) در اوستایی: ratu - به معنای �قاضی، داور، سرور، رئیس� است. این ریشه ی اوستایی به هندواروپایی *h₃r�tus/*h₃r�tu - برمی گردد که معنی اصلی آن �نظم، حکم، قاعده� بوده است. در متون اوستایی: �رَتو� بیشتر بار حقوقی/دینی دارد ( مثل رتوی دینی، یعنی داور و رهبر مذهبی ) . در پهلوی هم �rad / rat� با معنای �سرور، رئیس� دیده می شود. منابع معتبر: Bartholomae, Altiranisches W�rterbuch, s. v. ratu - Mayrhofer, Etymologisches W�rterbuch des Altindoarischen 👉 این واژه ریشه ی هندواروپایی دارد و هیچ ارتباطی با عربی �ردّ� ( برگرداندن ) ندارد. - - - ۳. تفاوت بنیادین در معنا و ریشه ردّ عربی: از ریشه ثلاثی �ر د د�، معنایش حرکت به عقب، بازگرداندن. رَتو اوستایی: از ریشه ی هندواروپایی �*h₃ret - � = نظم، قانون، ریاست. 🔹 پس نه از نظر واج شناسی ( ریشه صامت ها متفاوت است: عربی ر - د - د در برابر اوستایی r - t ) ، 🔹 و نه از نظر معناشناسی ( برگرداندن در برابر ریاست/داوری ) ، هیچ ربطی به هم ندارند. - - - ۴. ترفند جعل این نوع ربط دادن ها معمولاً بر اساس تشابه آوایی ظاهری ساخته می شوند. مثلاً می گویند: �رد� در پهلوی یعنی بزرگ، �ردّ� در قرآن هم هست، پس عربی از پهلوی گرفته! اما: عربی �ردّ� از ریشه خودش در تمام شاخه های زبان های سامی وجود دارد: عبری: radad = بازگرداندن آرامی/سریانی: rd = برگرداندن بنابراین این ریشه پیش از اسلام در زبان های سامی تثبیت شده بود. - - - ✅ نتیجه: �ردّ� قرآنی کاملاً عربی و سامی ریشه است. �رَتو/رد� اوستایی - پهلوی یک واژه ی ایرانی با معنای متفاوت است. هیچ پیوند ریشه ای ندارند، و نسبت دادن آن ها به هم یک تحریف و جعل غیرعلمی است. - - -
منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. ... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
مثالی از برگرداندن در آیه 25 سوره احزاب: وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنَالُوا خَیْراً وَکَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ وَکَانَ اللَّهُ قَوِیّاً عَزِیزاً و خدا کافران [شرکت کننده در جنگ خندق] را در حالی که به پیروزی و غنیمت دست نیافتند با خشم و اندوهشان برگرداند، و خدا [سختی و مشقت] جنگ را از مؤمنان برداشت؛ و خدا همواره نیرومند و توانای شکست ناپذیر است. ... [مشاهده متن کامل]
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
واژه رد معادل ابجد 204 تعداد حروف 2 تلفظ rad نقش دستوری صفت ترکیب ( صفت ) [پهلوی: rat] ‹راد› [قدیمی] مختصات ( رَ د یا دّ ) [ ع . ] آواشناسی radd الگوی تکیه S شمارگان هجا 1 ... [مشاهده متن کامل]
واژه رد از ریشه ی واژه ی پارسی راد است واژه راد به ارث رسیده از فارسی میانه ( lʾt' /rād/ ) ، از پارسی باستان ( *rā́daʰ ) ، از پروتوایرانی *Hr�Hdah، از پروتو - هندوایرانی *Hr�Hdʰas، از Proto - هندواروپایی *h همزاد اوستایی قدیم 𐬭𐬁𐬛𐬀𐬵 ( rādah، "سخاوت، مراقبت، سخاوتمند" ) ، سانسکریت ودایی राधस् ( rā́dhas، "نفع، سخاوت، هدیه" ) ، در مورد پروتو - اسلاو ( پرتو - اسلاو ) آلمانی *rēdaną ( "تصمیم گیری، نصیحت کردن" ) . منابع ها. ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی فرهنگ واژه های اوستا فرهنگنامه کوچک پهلوی فرهنگ فارسی به پهلوی لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی عمید فرهنگ فارسی معین فرهنگ واژه های سره فرهنگ فارسی هوشیار واژگان مترادف و متضاد فرهنگ زبان ایرانی باستان فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی تاریخچه واجهای ایرانی فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی فرهنگِ سَنسکریت - فارسی
واژه رد اینجا با دو واژه روبرو هستیم نخست از ریشه رد rad هم خانواده با اوستایی rada و همچنین سانسکریت radhi به معنی غلط اشتباه نادرست ، خطا ، گناه ، اذیت و آزار. اما ریشه و واژه دوم رت هست rat . اوستایی rata ... [مشاهده متن کامل]
سانسکریت rata به معنی راه ، گذر کردن ، ردیف , رج ، صف ، خط مستقیم ، مسیر و راه ستارگان ، نشانه های آسمان شب ، راهنمایی خطوط رد و نشان ستاره ها این کاربرد به این واژه معنی نشانه هم داده که کاربرد هست و نه معنی . اما ما در زبان عربی هر دو واژه با تبدیل ت t به د D هر دو ریشه رد rad گفته شده و صیغه یکسان تکثیر شده که ویژه این زبان هست
از رد پا واژه رج پا را هم داریم به چم نشان و اثر پا و خود واژه رج در زبان مازندرانی به معنای نظم و سامان دهی و خط بکار رفته ( این دیوار رج نیست = این دیوار خط صاف نیست ) همچنین به گفته دوست خوبمون از خراسان رج را پی چیزی هم میگویند ( زبان مازندرانی : رج کار را گرفتن = پی کاری را گرفتن = خط کاری را گرفتن => به همین دال و نشان؛ برای خط و خطوط واژه رج را پیشنهاد دادم ) ... [مشاهده متن کامل]
دستت رج نیست = دستت به انجام کار صاف و درست عادت ندارد => رج = خط همچون میگویند فلانی در خط فلان چیزه پس میتوان فهمید که گوییم فلانی در رج فلان کار است از همینرو رجه یا رده برای دسته بندی کار و سامان دهی شکل گرفت و میشود فهمید رد همان رج است که در طول زمان یکی برای اثر و . . . . و دیگری برای نظم و خط و . . . . بکار گرفته شد.
�رد� در برابر forward. - پیام او را به دیگران نیز رد کنید.
رد. [ رَدد/ رَ ] ( از ع ، اِمص ) مخفف رَدّ. دفع و طرد. ( ناظم الاطباء ) . و رجوع به رَدّ شود. || ( ص ) مردودو ازنظرافتاده. ( ناظم الاطباء ) ( برهان ) :
در گویشهای اکثر شهرهای خراسان رَد بمعنای دنبال کردن هم می آید چنانکه گویند :برو از ردًِ فلان کس یا کار . . . یا و بیشتر با پیشوند وَر می آید . . وَر رد چه آمده ای . . . ور رد چه میگردی . . . . برو از ردش. یا. برو. ور ردش . . . همه این ترکیبات به معنی دنبال کردن است
واژه رد معادل ابجد 204 تعداد حروف 2 تلفظ rad نقش دستوری صفت ترکیب ( صفت ) [پهلوی: rat] ‹راد› [قدیمی] مختصات ( رَ د یا دّ ) [ ع . ] آواشناسی radd الگوی تکیه S شمارگان هجا 1 منبع فرهنگ فارسی عمید این واژه بهترین به جای رعد عربی است.
با سپاس از ب. الف. بزرگمهر ( که امیدوارم این یادداشت را زودتر ببینند ) ؛ نادیده گرفتن گرچه سربسته می تواندکارکردِ ردکردن را داشته و گاه جای آن را بگیرد، لیک اگر باریک بار ( دقیق ) بنگریم، گاه نمی تواند جای آن بنشیند. نمونه اش کسی که چیزی را نادیده بگیرد، ببایست ( الزاما ) آن را رد نکرده است. براین بُن ( اساس ) ، آیا پیشنهاد رزین ( دقیق ) تر دیگری هم دارید؟ ... [مشاهده متن کامل]
دیگر اینکه واژه ی رد در" رد پا" آیا ریشه پارسی دارد؟ گرنه، چه واژه ای برای آن پیشنهاد دارید؟ سرانجام که پیشنهاد می کنم در بخش کاربراننامنویسی نمایید تا بشود دیدگاه های شما را به نیاز، دنبال کرد، وگرنه، این کار، بسیار دشوار و زمان بر خواهد شد. سپاس.
رد کردن یعنی قبول نکردن نپذیرفتن
نادیده گرفتن ( بجای رَد کردن ) ، نپذیرفتن، نمونه: اگر داده هایی رسا ( کامل ) دریافت کنیم، می توانیم خاستگاه آزمایشگاهی �کووید ۱۹� [بخوان: �سارس ـ ۲�] را نادیده بگیریم ( رد کنیم ) .
ماهیت رد ، ایقاع است .
واژه اوستایی رد *raod که در سنسکریت به شکل rudh ثبت شده و در جمهوری اوستیا به شکل رتنраттын به کار میرود به معنای پس زدن جلوگیری واپس دادن دورکردن impede - hold at a distance push back - و همتای لغت انگلیسی rid و rudjan در پیشا - آلمانی است که عرب از آن واژگان جعلی مردود و استرداد را به دست آورده است. دانستنی است رد در لغت ردپا از ریشه دیگر و به معنای نشان اثر علامت است. ... [مشاهده متن کامل]