رخنه

/rexne/

    crack
    crevice
    hole
    breach
    chink
    leak
    interstice
    porosity

فارسی به انگلیسی

رخنه پذیر
penetrable

رخنه دار
leaky, cracked

رخنه در دیوار
gap

رخنه در سد و خط دفاعی و سنگر
breach

رخنه در نرده
gap

رخنه گیر
sealant, sealer

رخنه ناپذیر
impenetrable

رخنه کاری کردن
meddle

رخنه کاو
sapper

رخنه کردن
breach, infiltrate, penetrate, penetration, pierce, to leak, to ooze out, to penetrate, to make a hole, to slip in

رخنه کردن در خطوط دفاعی دشمن
breakthrough

رخنه کننده
infiltrator

رخنه یاب
searching

مترادف ها

crack (اسم)
ترک، تق تق، رخنه، شکاف، کاف، ترق و تروق، انشقاق

breach (اسم)
نقض عهد، نقض عهد کردن، رخنه، شکاف

gap (اسم)
وقفه، شق، دهنه، رخنه، شکاف، درز، جای باز، اختلاف زیاد

hole (اسم)
سفت، روزنه، سوراخ، خندق، غار، گودی، غول، منفذ، رخنه، فرجه، نقب، حفره، گودال، چال، فرج، لانه خرگوش و امثال ان

split (اسم)
ترک، دو بخشی، انشعاب، رخنه، شکاف، چاک، نفاق

flaw (اسم)
عیب، رخنه، شکاف، درز، خدشه، کاستی، اشوب ناگهانی

chink (اسم)
رخنه، شکاف، صدای بهم خوردن فلز، جرنگ جرنگ، چاک

پیشنهاد کاربران

دوستی که گفت از اوستایی به پارسی رفته نخست انکه اوستایی خود پارسی است و دیگر انکه در عربی واژه رخنه نیامده و عربها نمی دانند چیست
رِخنیدن = رخنه کردن داخل چیزی یا جایی.
م. ث
تیر عشق او رخنید داخل قلب من.
خلل، سرایت، نفوذ، ثقبه، ثلمه، چاک، درز، روزن، سوراخ، شقاق، شکاف، منفذ
در اوستایی Raexnah به معنای "بیرون رفتن، ترک کردن" است، پس رخنه اوستایی است و از پارسی به تازی رفته است.
در زبان کردی به معنی ایراد گرفتن یاانتقاداست
رسوخ
خلل

بپرس