برگشت، باز گشت، بازگشتن، عودت، اعاده، رجعت، مراجعت
throwback(اسم)
رجعت، برگشت به خصال نیاکان
پیشنهاد کاربران
شرط ضروری و بنیادی هر رجعت یا بازگشتی عبارت است از عزیمت و ترک کردن. اگر یک فرد انسانی یک محل یا مکان را ترک ننموده باشد، در آنصورت رجعت یا بازگشت وی به آن محل و مکان بی معنی خواهد بود. در عوض یک نوزاد پس از تولد، رحم مادر را ترک کرده و از آنجا به دنیای بیرون عزیمت نموده. در این مورد رجعت یا بازگشت آن نوزاد به رحم مادر با معنا و امکانپذیر میباشد . پیشینیان چون نمیداسته اند که این رجعت یا بازگشت از کدام راه و به کدام روش میتواند صورت پذیرد، لذا متوصل و دست به دامان راه ها و روش های غیر حقیقی گردیده اند از قبیل باور به جاودانگی روان و جدائی آن در لحظه مرگ و پیوستن آن به یک بدن دیگر ( بذر گیاهی، نطفه حیوانی و انسانی و یا یک کالبد غیر زنده ) یعنی گردش روان به روش تناسخ از دیدگاه هندوان و مصریان ( دو نوع تناسخ کاملا متفاوت ) و یا باور به جاودانگی روح و قبض یا جدایی آن در لحظه مرگ بطور دائم از بدن به اصطلاح مادی و معراج و صعود آن در قالبی مثالی به عالم میانی تحت عنوان برزخ از دیدگاه دین اسلام ( در دو دین قبلی ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت هیچگونه خبر و اثری از عالم میانی برزخ و قیامت های انفرادی صغرایی در دست نمی باشد و دین اسلام درست به همین دلیل کاملتر از دو دین قبلی ست و نه از این لحاظ که این سه دین الهی - آسمانی باشند و دین اسلام الهی تر و آسمانی تر از آندو ) و یا باور به جاودانگی جان و پریدن آن از قفس به اصطلاح تنگ خاکی و پرواز آن از جهان مادی و فانی به جهان معنوی و باقی از دیدگاه شاعران و ادیبان و حکیمان و عارفان پارسی زبان و یا باور به مهاجرت روان بین عالم ایده ها یا ماوراء طبیعت و عالم محسوسات یا طبیعت افلاطونی. این بینش ها یا باور ها و یا این روش ها به یک سهم مساوی با هم باطل می باشند و نه اینکه یکی از آنها حقیقت داشته باشد و بقیه نادرست بلکه جملگی اشتباه می باشند. این کیهان یا جهان فقط دارای محتوای قابل انبساط و انقباض نمی باشد بلکه دارای ظرف نگهدارنده محتوا هم هست با محیطی مطلقا مسدود و نفوذ ناپذیر، بدون در و پنجره و دریچه و روزنه. لذا ایاب و ذهاب و یا رفت و آمد از بیرون به درون و از درون به بیرون این کیهان یا جهان مطلقا محال و غیر ممکن است . این دنیا سرای جاودانه ما افراد انسانی بهمراه بقیه موجودات می باشد. نتیجه اینکه هیچ بُعدی از ابعاد انسانی پس از مرگ این دنیا را ترک نمیکند، طوریکه رجعت یا بازگشت آن از بیرون به درون این دنیا امکانپذیر باشد و یا نباشد. هر فرد انسانی پس از مرگ و تجربه عشق و زندگی روئیایی با کمیت و کیفیت بهشت برین بموازات خواب ژرف و شیرین نفس مجرد یعنی من در نفس یا من واحد خدا و سپری نمودن حالت برزخ دوباره در همین دنیا در مداری برتر و کمال یافته تر ازقبل از مادر متولد میشود تا رسیدن یا باز گشتن به همان آفرینش اولیه همین دنیا در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین در پایان این سفر دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( یعنی مبدء و معاد از دیدگاه علمی و نه دینی ) . بعد از قوع آخرین مهبانگ همان نظام احسن و اشرف آفرینش اولیه یا سرمدی ، مبدئی و معادی، ازلی و ابدی در یک لحظه بسیار کوتاه ( کوتاه تر از زمان یک چشمک زدن انسانی ) و بطور مطلق به همان سان اولیه از نو آفریده خواهد شد بدون اینکه جای دو اتم در هستی و وجود یک موجود جابجا شوند. لذا از دیدگاه فردی من در معاد هیچ موجود زنده ای و هیچ فرد انسانی از قبر بر انگیخته نمی شود بلکه از نو آفریده میشود با کلیه ابعاد هستی و وجودش. یک نکته مهم دیگر اینکه این عالم یا دنیا به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست، تنها و منزوی نیست، بلکه شش عالم یا دنیای دیگر را به شکل شش آسمان و زمین دیگر و هرآنچه که بین آنهاست در باطن خود بصورت شش امکان بالقوه کلی بهمراه حمل می نماید که هرکدام به ترتیب و نوبه خاص و ویژه خویش در چارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس قوانین جاودانه و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن از طریق گردش وقوع مهبانگ های هفتگانه بر اثر نوسانات خودکار و متوالی انبساط و انقباض در طول هم و پشت سر همدیگر به ظهور و پیدایش و کثرت میرسند و زندگی ها و عمر های کلی و جزئیاتی دنیوی خاص و ویژه خویش را تجربه و سپری می نمایند و آنهم هرکدام نه فقط یک یا صد و یا هزار و یکبار بلکه بلکه هرکدام دقیقا به تعداد یک هفتم کلیه حلقه های زنجیره دایره وار علت و معلول. و هرکدام دارای عالم یا حالت برزخ خاص و ویژه خویش می باشند. ... [مشاهده متن کامل]
نتیجه کلی اینکه اگر حقیقتا و براستی معتقد باشیم که این دنیا به امر و خاست خدا و هدفمند آفریده شده و نه به امر و خواست اهریمن یا شیطان و تصادفی، آنگاه دیگر نباید مثل دینداران این دنیا را پست و بی ارزش به پنداریم و آرزوی ترک نمودن و عزیمت از آن را در سر و دل خود پروش دهیم. مگر ایسا مسیح خود را نور این دنیا و شاگردان خودرا نمک این دنیا معرفی نکرده و مگر در قرآن بیان نگردیده که الله نور سماوات و الارض می باشد؟ پس پیشوایان و مراجع تقلید این سه دین بخصوص مسیحیت و اسلام چرا این همه از این دنیا و نور آن بیزارند؟ با اطمینان کامل یقین داشته باشیم که هیچ فرد انسانی پس از مرگ هرگز تقاضای بازگشت به این دنیا را در پیشگاه بیکران خداوند طرح نخواهد نمود، زیرا در لحظه آغاز زندگی برزخی به کمک رهنمودهای بیدریغ و بدون قید و شرط و بدون انتظار خدا و به کمک حواس و فهم و عقل بیکران وی به این دانش هم دست می یابد که دوباره در این دنیا از مادر متولد خواهد گردید و به زمان و چگونگی و روش تولد دوباره علم وآگاهی کامل پیدا خواهد کرد و آنهم نه به تدریج بلکه در یک لحظه کوتاه پس از مرگ.
اگر زنجیره علت و معلول هوشمند مادی - روحی - روانی را بصورت یک خط راست در نظر بگیریم ، آنگاه در طول آن بسوی ادوار گذشته و آینده نمی توانیم اولین و آخرین حلقه آنرا بطور دقیق و حقیقی و واقعی تعیین نمائیم. اما اگر آنرا به شکل دایره تصور نمائیم، آنگاه اولین و آخرین حلقه آن روی هم قرار می گیرند و به یک حلقه واحد و یگانه تبدیل خواهند شد و آن حلقه هر چیزی که میخواهد باشد : روح ؛ روان ؛ ماده ؛ نفس مجرد ( من یا خود ) مشاهده گر ؛ فهم و فکر و منطق و مفهوم محض ؛ عقل یا خرد محض و ایده مطلق ؛ قدرت و دانش و آگاهی و خود آگاهی ؛ زمان مکان و بیزمانی و بیمکانی روی همدیگر هم مطلق و هم نسبی ؛ جان حیات یا زندگی بخش ؛ صبر و رحمت و فیض و حکمت و وجدان و اخلاق و عدالت ؛ طرح مطلق آفرینش یا کلیه این این ابعاد فراوان و بیکران و بینهایت روی همدیگر یعنی خداوند متعال. البته نه خدای آئینی و دینی که فقط یک لفظ یا واژه و یا کلمه خشک و خالی در زبان و ادبیات و یک مقوله یا مفهوم و ایده انتزاعی در فهم و عقل انسان از باستان تاکنون بیش نبوده و نمی باشد بلکه خدای حقیقی و واقعی یعنی طبیعت و کیهان از دیدگاه علمی. ... [مشاهده متن کامل]
هرکدام از حلقه های این زنجیره دایره وار بطور همزمان و در عین واحد و بطور کامل هم معلول حلقه قبلی و هم علت حلقه بعدی می باشند و حلقه های قبلی دیگر وجود ندارند بلکه پشت سر هم و هرکدام به ترتیب و نوبه خاص و ویژه خویش از طریق پرش کوانتمی به حلقه بعدی تبدیل شده و نتیجه این حرکت عبارت است از حلقه فعلی یعنی این واقعیت عینی و امکانات بالقوه کلی ( شش تا ) و جزئی کثیر و فراوان و گوناگون در باطن آن و بطور کلی همین طبیعت و کیهان ( هم ظاهری و هم باطنی ) . حلقه های بعدی هم در حال حاضر وجود ندارند بلکه پشت سر هم و هرکدام به ترتیب و نوبه خاص و ویژه خویش از طریق پرش های کوانتمی و کلی این حلقه فعلی تولید یا آفریده خواهند شد. پس از یک دور کامل روی محیط دایره، حلقه آخر این زنجیره به همان حلقه اولیه تبدیل خواهد گردید. یا به بیانی دیگر خداوند کیهانی یا جهانی به عنوان کل متناهی بهمراه تار و پود های جزئی و مفید و خوب به حالت اولیه خویش یعنی بر ترین سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی با کمیت و کیفیت بهشت برین باز خواهد گشت. و آنهم نه فقط در محتوای این کیهان یا جهان بلکه در محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان های متناهی و مساوی و موازی و بیشمار بطور مطلقا یکسان و برابر. نتیجه اینکه ما انسان ها به تعداد حلقه های اصلی این زنجیره تقسیم بر عدد ۷ از زندگی های دنیوی بر خورداریم منهای حلقه اول و آخر روی همدیگر که دیگر زندگی زمینی - دنیوی محسوب نمی شوند بلکه آسمانی - و نیمه جاودانه . و در طول این حرکت و راه و سفر مقطعی و نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان هر بار در یک مرتبه و درجه تکاملی برتر از مراتب و درجات مختلف تکاملی بین دو حد یکی نهایت نقصان و امکان اخس و دیگری نهایت کمال و امکان اشرف . نتیجه کلی اینکه ما انسان ها بسوی بی نهایت و رجعت یا باز گشت به خداوند متعال ( انا الیه راجعون ) در حرکت و راه و سفر نیستیم بلکه در بطن بینهایت یعنی در محتوای هرکدام از کیهان ها یا جهان های متناهی و مساوی و و موازی بیشمار بطور یکسان و همسان و بهمراه خداوند متعال به عنوان هرکدام از این کل های کیهانی و ما یعنی کلیه موجودات غیر زنده و زنده نباتی و حیوانی و انسانی و منظومه های ستاره ای و مجموعه های کهکشانی به عنوان اجزای لاینفک و جدایی ناپذیر وی، بسوی بازگشت به همان سامان یا نظم احسان و اشرف مبدئی و ازلی و ابدی در حرکت و راه و سفر می باشیم و آنهم از طریق چرخه یا گردش و یا زنجیره وقوع مه بانگ های هفتگانه و متوالی بر اثر نوسانات متوالی باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان و نه از راه یا طریقی دیگر مثل آمدن بابا آدم و ننه حوای موسا و ایسا و محمد از بیرون به درون این دنیا پس از طرد و رانده شدن شان از باغ بهشت و آسمان و درگاه خداوند متعال و تبعیدشان به روی کره زمین و رجعت و بازگشت شان از طریق قبض یا جدایی روح بطور دائم از کالبد به اصطلاح مادی و صعود و معراج آن به عالم میانی تحت عنوان برزخ و الا آخر. شریعت راستین و حقیقی و واقعی خداوند متعال هرگز آئین و دین و مذهب و ایدئولوژی و فرقه و حلقه نبوده و نمی باشد بلکه علم و در راس آن علوم طبیعی و تجربی و ریاضی هم محض و هم کاربردی بهمراه فن آوری های مفید صنعتی و خلاقیت های مدرن هنری و احیانا صنعت دانش بنیاد و نه تکنولوژی عظیم و سنگین کلامی و شفاهی و کتبی وحی و آیت و روایت و حدیث بنیاد.