رتق و فتق

/ratqofatq/

    managing
    handling

پیشنهاد کاربران

رتق وفتق سروسامان دادن و رانت کارهای ادری
رَتَق و فَتَق به معنای نظم بخشیدن و اداره و مدیرت امور زندانیان که بر عهده دادیاران ناظر زندان است.
شکست و بست ؛ رتق و فتق. حل و عقد. بحث و جدل و مناظره : او کسی است که در حکم بر او غلبه نمیتوان کرد و در شکست و بست با او گفتگو و برابری نمی توان نمود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 310 ) .
لغت نامه دهخدا
رتق و فتق . [ رَ ق ُ ف َ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) بستن و گشادن . ( از صراح اللغة ) ( از بحر الجواهر ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . بند و گشاد. بند و گشای . برآی ودرآی . بست و گشاد. درایی و دوزایی . بگیر و ببند. بستن و باز کردن . درانه و دوزانه . ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . بند و بست کارها. تمشیت کارها. ( ناظم الاطباء ) .
...
[مشاهده متن کامل]

- رتق و فتق امور ؛ حل و عقد کارها. اداره کردن امور.

بپرس