ربط

/rabt/

    relation
    connection
    coherence
    application
    bearing
    correlation
    immediacy
    liaison
    links
    pertinence
    relevance
    relevancy
    respect

فارسی به انگلیسی

ربط دادن
bridge, relate, to connect

ربط داشتن
bear, relate, to be conversant with

مترادف ها

connection (اسم)
اتصال، پیوستگی، وابستگی، نسبت، بستگی، رابطه، رشته، ارتباط، مخابره، ربط، پیوند، مناسبت، خویش، مقارنت

junction (اسم)
اتصال، خط اتصال، ربط، تقاطع، نقطه اتصال، برخوردگاه

juncture (اسم)
اتصال، خط اتصال، الحاق، پیوستگی، مفصل، ربط، درزگاه

conjunction (اسم)
اتصال، پیوستگی، عطف، اقتران، ربط، حرف ربط، ترکیب عطفی، حرف عطف، زوج

correlation (اسم)
همبستگی، ارتباط، ربط، بستگی دو چیز با هم

concern (اسم)
علاقه، بابت، بستگی، پروا، ربط

tie (اسم)
علاقه، بند، دستمال گردن، کراوات، قید، رابطه، گره، الزام، برابری، ربط

relevance (اسم)
رابطه، ارتباط، ربط

contiguity (اسم)
مجاورت، نزدیکی، برخورد، وابستگی، تماس، ربط

relevancy (اسم)
رابطه، ارتباط، ربط

connexion (اسم)
اتصال، پیوستگی، وابستگی، نسبت، رابطه، ارتباط، ربط، خویش

rapport (اسم)
توافق، نسبت، ربط، مناسبت

پیشنهاد کاربران

درود خوب هستید
کسانی که می گویند ریشه ی ربط پارسی است اگر بن مایه دارید بیاورید. بایست نیست به واژگان کهن برگشت و همان "پیوند" چم را می رساند.
برابرواژه ها🇮🇷

همسار، همبندی، همبست، آیند، هم پی، بستار، پیوند، همرسی، پی بند، بستش، بندیس، پی گر، پیوک، بندار، زنجار، پیوست، سامبند ( سانسکریت ) ، سنوشه ( سانسکریت ) ، هَمَت ( فارسی باستان ) ، بَغَد ( فارسی باستان )
وابست
نگره های فارسی نوین و گیرای برابر دو واژه عربی مرتبط و ارتباط:
∆ رسش ⟡ رسش میان دو بخش مهم است
∆ رسایی ⟡ رسایی میان دو شعبه برقرار شد
∆ بستار ⟡ بستار میان دو شرکت قطع شد
∆ همکرد ⟡ همکرد دو گروه در پروژه عالی بود.
...
[مشاهده متن کامل]

∆ رسش ( رساندن کشش ) ⟡ رسش پیام تو به من، قلبم را گرم کرد
∆ همرس/همرسی ⟡ همرس بودن در کار گروهی مهم است
∆ رسامان ⟡ رسامان قوی بین شعب برقرار است
∆ رساد ⟡ رساد تجاری با شرکای خارجی داریم
∆ رسایند ⟡ رسایند مؤثر با مشتریان داریم
∆ همکنش ⟡ همکنش بین المللی برقرار شد
∆ پیوست ⟡ این نامه پیوست دارد.
∆ پیوند ⟡ این دو شهر پیوند تاریخی دارند.
∆ رساوش ⟡ رساوش علمی گسترش یافت
∆ همگرد ⟡ همگرد بین المللی داریم
∆ گره ⟡ این دو موضوع گره خورده اند.
∆ همگرایی ⟡ همگرایی نگره ها بایسته است.
∆ پیامرد ⟡ پیامرد میان دو نهاد پایدار ماند
∆ همپی ( هم پیوند ) ⟡ این دو همپی هستند.
∆ همپا ( هم پا ) مخفف “هم پا” ⟡ این دو همپا هستند.
∆ رساگر ⟡ رساگر پیام صلح به جهانیان باشیم.
∆ همرس ⟡ همرس بودن در کار گروهی مهم است
∆ رسانگر ⟡ رسانگر خوبی ها به دیگران باشیم
∆ همرسانی ⟡ همرسانی در کار گروهی عالی بود
∆ وابند ⟡ وابند قوی در گروه فراپرسی داریم.
∆ رایند ( رای پیوند ) ⟡ رایند خوبی بین مردم برقرار شد
∆ همراست ⟡ همراست بودن حرف هامون نشان صداقته
∆ همخوان ⟡ همخوان بودن دیدگاه هامون کار رو راحت کرد
∆ هماوا ( هم آوا ) ⟡ هماوایی بین تیم های پژوهشی شکل گرفت
∆ همایش ⟡ همایش و تعامل خوبی با مخاطبان داشتیم
∆ راسپار ⟡ راسپار مستمر با مشتریان داشته باشید
∆ همبری ⟡ همبری منظم با شرکای تجاری ضروری است
∆ همگفت ⟡ همگفت سازنده با همتاز داشته باشید
∆ همکنش ⟡ همکنش سودبخشی بین هفت یار تیم برقرار است
∆ همتاب ⟡ همتاب مؤثری بین دو گروه پژوهشی هستند
∆ رسانور ⟡ رسانور خوبی در فضای مجازی هستیم
∆ پیوستش ⟡ پیوستش با مشتریان را بهبود دادیم
∆ رساوند ⟡ رساوند مستقیم با مدیران داریم
∆ پیوندار ⟡ پیوندار علمی را تقویت کردیم
∆ همیاب ⟡ همیاب تجاری را تقویت کردیم
∆ رساوری ⟡ رساوری میان دو گروه مهم است
∆ همایند ⟡ همایند خوبی بین دو تیم برقرار است
∆ پیوستمان ⟡ پیوستمان میان دو گروه هم اندیشی پایدار ماند
∆ رسانار ⟡ رسانار میان دو دانشکده نیرومند شد

[ویکی الکتاب] معنی رِّبَاطِ: بسته شده ( رباط مبالغه در ربط است ، و ربط همان عقد یا گره است ، با این تفاوت که ربط سستتر از عقد و عقد محکمتر از ربط است و رباط از ربط رساتر است در عبارت "رِّبَاطِ ﭐلْخَیْلِ " منظور اسبهای بسته شده و آماده برای کارزار است یا اسبهای ورزیده )
...
[مشاهده متن کامل]

معنی رَبَطْنَا: محکم بستیم ( ربط بر دلها کنایه از سلب اضطراب و قلق از آنها است . )
معنی لْیَکُونُواْ: باید که باشند ( ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ، "ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "فَلْیَکُونُواْ " )
معنی لْتَکُن: باید که باشد ( ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ، "ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "وَلْتَکُن" )
معنی لـِ: برای - برای اینکه ( ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ، "ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "وَلْتَنظُرْ" )
معنی لْیَأْتِ بـِ: باید که بیاورد ( ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ، "ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "فَلْیَأْتِ " )
معنی لْیَأْتِکُم بـِ: باید که برای شما بیاورد ( ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ، "ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "فَلْیَأْتِکُم " )
معنی لْیَأْتِنَا بـِ: باید که برای ما بیاورد ( ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ، "ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "فَلْیَأْتِنَا " )
معنی لْیأْتُواْ: باید که بیاورند ( ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ، "ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "فَلْیأْتُواْ" )
معنی لْیَأْخُذُواْ: باید که بگیرند ( ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ، "ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "وَلْیَأْخُذُواْ" )
معنی لْیَأْکُلْ: باید که بخورد ( ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ، "ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "فَلْیَأْکُلْ" )
معنی لْیَبْکُواْ: باید که بگریند ( ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ، "ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "وَلْیَبْکُواْ" )
معنی لْیَذُوقُوهُ: باید آن را بچشند ( ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ، "ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "فَلْیَذُوقُوهُ " )
معنی لْیَسْتَأْذِنُواْ: باید که اجازه بگیرند ( ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ، "ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "فَلْیَسْتَأْذِنُواْ " )
معنی لْیَسْتَجِیبُواْ: باید که به جدّ وجهد اجابت کنند ( ترکیب لـِ با فعل مضارع نیز فعل امر می سازد و چنانچه قبل از آن حروف ربط "وَ" ، "ثُمَّ" یا "فـَ" بیاید ، این لام ساکن می شود مثل "فَلْیَسْتَجِیبُواْ" )
تکرار در قرآن: ۵ ( بار )
�رَبْط� در اصل به معنای بستن حیوان یا مانند آن به جایی است تا مطمئناً در جای خود محفوظ بماند، و لذا محل این گونه حیوانات را �رباط� می گویند، و سپس به معنای وسیع تری که همان حفظ و تقویت و استحکام بخشیدن است، آمده و منظور از �ربط قلب� در اینجا، تقویت دل مادر موسی ( علیه السلام ) است، تا ایمان به وحی الهی آورد و این حادثه بزرگ را تحمل کند.
بستن. در اقرب الموارد آمده �ربط الشیئی ربطاً: اوثقه و شدّه� در مجمع ذیل آیه 200 آل عمران می‏گوید: ربط به معنی بستن است و از آن است که گویند �ربط اللّه علی قلوب الصبر� خداوند با صبر قلب او را بست یعنی محکم کرد. . یعنی دلهایشان را قوی کردیم که برخاستند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمان‏ها و زمین است همچنین است آیه . . �اِصبِرُوا� صبر فردی را می‏رساند و ( صابِرُوا� به صبر دسته جمعی دلالت دارد و �رابِطُوا� از مرابطه به عقیده المیزان ایجاد ارتباط میان نیروها و افعال جامعه است در اقرب الموارد می‏گوید �رابَطَ الْاَمْرَ: واظَبَ عَلَیهِ� یعنی بر کار مواظبت کرد. معنی آیه چنین می‏شود: ای مومنان از حیث فرد و عموم خویشتن‏دار باشید و میان خویش ربط ایجاد کنید و مواظب هم باشید و از خدا بترسید تا رستگار شوید. اینکه بعضی‏ها آن را مرابطه و ماندن در سر حدات برای حفظ مملکت معنی کرده‏اند معنای درستی نیست و آیات ماقبل درباره جنگ نیست درست است که ماندن در مرزها را مرابطه گویند ولی آیه در صدد آن نیست. . رباط مثل ربط به معنی بستن است رباط الخیل یعنی ذخیرهئ اسبان. در کشاف گفته: رباط نام اسبان ذخیره در راه خداست و شاید جمع ربیط باشد ناگفته نماند: از آن در آیه فوق بین الاثنین مراد نیست بلکه شاید تأکید و مبالغه مراد باشد یعنی برای مقابله با دشمنان آن چه بتوانید از نیرو و ذخیره اسبان جنگی، آماده کنید. ( یا اسبان ذخیره شده آماده کنید ) .

رَپت= ربط= هوا خواهی، هم بستگی، چسبیدگی، سمپ، آپت، پیوسته، پیوند،
وابستگی، پیوستگی
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
...
[مشاهده متن کامل]

نویسنده: # امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
# آسانیک گری
# asanism
# asaniqism
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها :
اسل= ساختگی= اسل های دیگر

وجود ارتباط و نسبت بین دو نفر یا دو چیز را می رساند.
رپت در اوستا به معنای رابطه چسبیدگی مناسبت اتفاق همبستگی هواخواهی adhering to ثبت شده و واژه پارسی است
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
آپْت ( سنسکریت: آپتی )
سَمپ ( سنسکریت: سَمپَریوج )

بپرس