مستقل، مجاز، روا، اختیاری، عاری، ازاد، حق انتخاب، رایگان، مجانی، رها، مختار، مبرا، غیر مقید، سرخود، میدانی
gratis(صفت)
ازاد، رایگان، مجانی، مفت
gratuitous(صفت)
رایگان، مفت، بلاعوض، بیخود
پیشنهاد کاربران
حالا این دانشمندان واینهمه نوشته ها وحاشیه پردازی و. . . هنوز یک متن فارسی قدیم ودای یا اوستا قدیم یاسکایی یا پارثی یا سغدی یا بلخی یا خوارزمی یا مانوی. . . که قدمت بیشتر از 1450ساله که واژه رایگان یا رای ( rar ) ذکر شده باشد وطبق این لغتنامه ها معنی شدند وبا تفکر واندیشه ونظردادن ( رأی عربی ) إرتباطی دارد!؟! ... [مشاهده متن کامل]
مفاهیم زبان قرآن عربی از سعدی وحافظ وطوسی و. . . گرفته نشده! عجب متعصب به کی میگه متعصب. دلغک و . . . ( منطق ودلیل نداری توهین وبددهانی نکن ) همه چیز وارانه میبینند! . . . بازهم میگم: یه متن یا کتیبه یا . . . که قدمتش دوهزارساله یا بیشتر ارائه بدهید. سپاس فراوان.
البته واژه ی رایگان در اصل راهگان بوده ، مخفف آن راگ باشد. منبع. لغت نامه دهخدا این طور گفت که واژه ی رایگان از ریشه ی واژه ی رای نیست بلکه از ریشه ی واژه ی راگ فارسی هست. منبع. عکس فرهنگ پاشنگ ... [مشاهده متن کامل]
واژه ی رایگان از ریشه ی واژه ی راگ فارسی هست خود واژه ی راگ از ریشه ی واژه ی راک فارسی هست لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. • منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
تعصب ( قرآن ) تعصب به معنی �وابستگی غیر منطقی به چیزی � است تا آنجا که انسان حق را فدای آن کند. تعصب در لغت تعصّب از مادّه �عَصَبَ تعصّب از مادّه �عَصَبَ� در اصل به معنای رشته هایی است که مفاصل استخوان ها و عضلات را به هم پیوند می دهد. سپس این مادّه به معنای هر نوع وابستگی شدید فکری و عملی آمده است که غالبا بارمنفی دارد؛ هر چند وابستگی مثبت نیز در مفهوم آن هست. اما معمولا این لفظ در مفهوم افراطی و مذموم آن به کار می رود. تعصب و تحجر به معنای ایستایی، تحول ناپذیری، جمود و برنتابیدن فرهنگ و ارزش هایحق و متعالی است که هم در ساحت بینش و دانش ( تحجر ) و هم در حوزه گرایش و رفتار ( جمود ) بروز و ظهور دارد و عقل و دل و ابزارهای معرفت یاب و منابع شناخت زا را نیز شامل می گردد. ابن منظور در موردمعنای لغوی عصبیّت می گوید:�إن یدعوالرجل إلی نصرة عُصبته و التألّب معهم علی من یناویهم ظالمین او مظلومین:عصبة خویشاوندان پدری هستند و در پی آن شخص به دنبال طرفداری و دفاع از قوم و قبیله خود می باشد. � تعصب برگرفته از عصبیت و آن خصلتی است که فرد را به حمایت از خویشان خودوادار کند، ظالم باشند یا مظلوم. امام سجاد علیه السّلام می فرماید: تعصبی که به سبب آن، انسان، گناهکار شمرده می شود این است که شخص اشرار قوم خویش را بهتر از نیکان دیگر اقوام بداند. این لغت با واژه حمیّت ارتباط نزدیکی دارد. واژه �حمیّت� از مادّة �حمی� به معنی حرارت است، و سپس در معنی غضب، و سپس به معنی نخوت و تعصب آمیخته با غضب به کار رفته است، تعبیردیگر که از عصبیت در آیات و روایات آمده حمیت است: ... [مشاهده متن کامل]
•�إِذْ جَعَلَ الَّذینَ کَفَرُوا فی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجاهِلِیَّةِ. . . : ( به خاطر بیاورید ) هنگامى را که کافران دردل هاى خود خشم و نخوت جاهلیّت داشتند؛. . . �[۶]این واژه گاه در همین معنی مذموم و گاه در معنی ممدوح و پسندیده به کار می رود، و اشاره به غیرتِ منطقی و تعصّب در امور مثبت و سازنده است. منبع لینک بقیش رو دوستان از لینک پایین ببینید
واژه ی رایگان در گذشته شکل دوستان ببینند 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 واژه ی رایگان در متن پایین هست در اصل راهگان بوده، مخفف آن راگ باشد نه واژه ی رای استاد دوستان بنده اگر اشتباه بکنم قبول دارم ولی یک تعصبی هیچ وقت اشتباه خودش رو قبول نمی کنه ... [مشاهده متن کامل]
رایگان در فرهنگ لغات ها ( دهخدا، معین و . . . ) سایر منابع اطلاعاتی لغت نامه دهخدا رایگان. [ی ْ / ی ِ] ( ص نسبی ) راهگان. هر چیز که در راه یابند. ( ناظم الاطباء ) ( از برهان ) ( جهانگیری ) . هر چیز مفت و چلمه که آن را عوض و بدلی نباید داد. ( از برهان ) ( ناظم الاطباء ) . مفت. ( رشیدی ) . چیزی که در راه یافت شود. ( غیاث اللغات ) . هر چیز بیمایه و بی زحمت و بی تحمل و بلاعوض و مفت و بدون خریداری. ( ناظم الاطباء ) . هر چیز که بی رنج و محنت بدست آید. ( از ناظم الاطباء ) . مفت و بی عوض. ( غیاث اللغات ) . مفت و بی زحمت. ( از فرهنگ نظام ) . مفت و آسان. ( ارمغان آصفی ) ( بهار عجم ) . مفت و بی بدل و بی مایه و بی تحمل زحمت. ( از آنندراج ) ( جهانگیری ) . گویند در اصل راهگان بوده یعنی چیزی در راه یافت شده. سامانی گفته است رایگان راهگان بوده، چه گان افاده ٔ معنی لیاقت و سزاواری و درخوری کند و حاصل معنی، سزاوار راهی است، چه، چیز کم مایه و فرومایه درخور آن است که بر سر راهها افتاده باشد چنانکه شایگان سزاوار صاحبی و خداوندی باشد. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ) ( از غیاث اللغات ) ( از فرهنگ رشیدی ) . چیزی است که در راه بیابند یا بمفت بدست آید و آنرا عوضی و بدلی نباشد. و در اصل راهگان بوده، مخفف آن راگ باشد. ( لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مرحوم دهخدا ) . بی عوضی. بی بدلی. مجان. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . دلخواه. مفت. بی بدل. هر چیز که مفت بدست آید یا از دست برود. هر چیز که مفت و بی مایه و عوض بچنگ آید یا به آسانی و سهولت تلف شود و از میان برود. تلف. ( منتهی الارب ) ذهبت ماله تلفاً و طلفاً؛ مالش برایگان رفت. جباب. جبار. دله. سحت. ضبع. ضله: ذهبت دمه ضله. طَلَف. طَلْف. قَمَز. لبع. ( از منتهی الارب ) . مجان. ( دهار ) : دریغ آن سوار گرانمایه شیر که افکنده شد رایگان خیرخیر. فردوسی. بنام بزرگان و آزادگان کز ایشان جهان یافتی رایگان. فردوسی. نه این باشد آیین آزادگان همی تن به کشتن دهی رایگان. فردوسی. کجا گیو گودرز کشوادگان که سردار باید همی رایگان. فردوسی. بزرگان و بادانش آزادگان نوشتند یکسر همه رایگان. فردوسی. گفتم که رایگان نگرفته ست مملکت گفتا که مملکت نتوان یافت رایگان. عنصری. اندر ایران از عطای تو به زایر زین سپس زرّ نستاندستاننده ار دهندش رایگان. عنصری. در خانه های ما ز عطاهای کف ّ او زرّ عزیز خوارتر از خاک رایگان. فرخی. درّ است ناخریده و مشک است رایگان هرچند برفشانی و هرچند برچنی. منوچهری. رایگان مشک فروشی نکند هیچ کسی ور کند هیچ کسی زلف دوتای تو کند. منوچهری. گاه صرافست و گه بزاز و هرگز کس ندید رایگان زر صیرفی و رایگان دیبا بزاز. منوچهری. مردمان را رایگان علم آموزد [ابوحنیفه ٔ اسکافی]. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 277 ) . گفت [خواجه احمد عبدالصمد] که من دبیری کرده ام محال است دبیران را رایگان شغل فرمودن. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 655 ) . گفت مردی درویشم و بنی خرما دارم. . . پیلبان همه خرمای من رایگان می ببرد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 450 ) . و سالاران بزرگ که بودند همه رایگان برافتادند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 538 ) . که این صد شتر دانه بار گران بما داد بی منت و رایگان. شمسی ( یوسف و زلیخا ) . گویند در مثل نبود رایگان گران مشناس در متاع جهان رایگان عیال. ناصرخسرو. دنیا نستانم برایگان من زیرا که جهان رایگان گرانست. ناصرخسرو. یکی رایگان حجتی گفت بشنو ز حجت مر این حجت رایگان را. ناصرخسرو. منت خدای را که به تیرخدایگان من بنده بیگنه نشدم کشته رایگان. امیرمعزی. گفتم به عقل و جود و هنر یافت منزلت گفتا که منزلت نتوان یافت رایگان. امیرمعزی. احمدبن محمدبن نصر گوید که بروزگار ما این ضیاع کوشک مغان چنانست که برایگان میدهند وکسی نمی خواهد و آنچه بخرند بماند رایگان، بسبب ظلم و بی شفقتی بر رعیت. ( تاریخ بخارای نرشخی ص 38 ) . بقاء ذکر بر امتداد روزگار ذخیره ٔ نفس و بهر بها که خریده شود رایگان نماید. ( کلیله و دمنه ) . آب نایافته گران باشد چون بیابند رایگان باشد. سنایی. من رایگانْش هستم بنده بر آنکه گر دیدار او بجان بخرم هست رایگان. سوزنی. مخرش پیش از آنکه بشناسی وآنگهت رایگان گران باشد. انوری. در دل سوسن ارنه حربه کشد ز رحل کرده رایگان ننهند. مجیر بیلقانی. در موکبت برای خبر چون کبوتران شام و سحر دو نامه بر رایگان شده. خاقانی. تا بدیگر مغز خود خود را مزورها پزند از سرشک نو زرشک رایگان انگیخته. خاقانی. گاهی کبودپوش چو خاکست و همچو خاک گنجور رایگان و لگدخسته ٔ عوام. خاقانی. ای کعبه ٔ ملک عصمهالدین من بنده ٔ رایگان کعبه. خاقانی. بر خاک در تو آب حیوان چون آتش رایگان ببینم. خاقانی. کیست کو گنج رایگان نخرد وآرزویی چنین بجان نخرد. نظامی. نام کرم ساخته مشتی زیان اسم وفا بندگی رایگان. نظامی. می ندانم من سبکدل هیچ که چرا رایگان گران توام. عطار. تا تو پنداری که بر وی رایگان بازنستانند از تو این و آن. مولوی. دست ناید بی درم در راه نان لیک هست آب دو دیده رایگان. مولوی. تو نمیدانی که دایه ٔ دایگان کم دهد بی گریه شیرت رایگان. مولوی. رایگانست یک نفس با دوست گر بدنیا و آخرت بخری. سعدی. بیاورد مردی ز همسایگان که آخر نیم قحبه ٔ رایگان. سعدی. نسیمی از سر زلفش بیار و جان بستان به پایمزد، نگویم که رایگان بستان. سلمان ساوجی. - امثال: رایگان گران است. ( امثال و حکم دهخدا ج 2 ص 862 ) . رایگان گران نیست. ( امثال و حکم دهخدا ج 2 ص 863 ) . ذهب دمه أدراج الریاح، خون او رایگان رفت. اسفل سافلین، پیری یا تلف و رایگان یا ضلالت و گمراهی. اهدار؛ رایگان و مباح گردانیدن خون را. تهادم، با هم رایگان و مباح کردن خون را. هدر؛ رایگان و باطل شدن حق و خون و جز آن. رایگان از خون و حق و جز آن. هدم، خون رایگان و باطل. ( منتهی الارب ) . || بی ارزش. بی سروپا. بی قدر و ارج. مرد بی بها و ارز: شود رایگانی پرستنده ای و یا بی بهایی یکی بنده یی. فردوسی. - رایگان از دست رفتن ( شدن ) ، مفت و آسان از دست رفتن. بدون جهت و در اثر غفلت از اختیار خارج شدن: شب رفته از دست آزادگان بشد نامداری چنین رایگان. فردوسی. بوسهل این مقداری با مامیگفت که آلتونتاش رایگان از دست بشد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 319 ) . و تقدیر کرده بود ایزد. . . که خراسان چنانکه بازنمودم رایگان از دست وی برود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 665 ) . - رایگان داشتن، مجان و مفت در تصرف داشتن: نجست از کسی باژو ساو و خراج همی رایگان داشت آن گاه و تاج. فردوسی. - رایگان شدن چیزی کسی را، آسان در اختیار و تصرف وی درآمدن. بی عوض و زحمت بسیار او را مسلم شدن: چو بهرام در خیمه تنها بماند فرستاد و ایرانیان را بخواند همی رای زد جنگ را با سپاه بدینگونه تا گشت گیتی سیاه بخفتند ترکان و آزادگان جهان شد جهانجوی را رایگان. فردوسی. || به هدر رفتن. ( از یادداشت مرحوم دهخدا ) . - برایگان، مجانی. مجاناً. مفت. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : دنیا نستانم برایگان من زیرا که جهان رایگان گرانست. ناصرخسرو. الفنج کن اکنون که مایه داری از مَنْت نصیحت برایگان است. ناصرخسرو. پیش خاک در تو چشم از در صد طویله برایگان بگسست. خاقانی. اینهمه گفتم برایگان نه بر آن طَمْع کَافسر زر یابم از خطای صفاهان. خاقانی. - برایگان بشدن، مفت ( بهدر، بباطل ) بشدن. ( از یادداشت مرحوم دهخدا ) . - برایگان فروختن، مفت و مجانی از دست دادن. بدون بها و عوض چیزی را بکسی دادن: زمن بهار بگو با برادران حسود برایگان نفروشد کسی برادر خویش. ملک الشعراء بهار. - رایگان رفتن ( شدن ) خون، اطلال. طل. به هدر رفتن خون. از بین رفتن خون: ذهب دمه خضراً مضراً؛ خون وی رایگان رفت. ( منتهی الارب ) . - رایگان رفته، خون ریخته شده از روی عدم عقوبت و سیاست. ( ناظم الاطباء ) . خون هدر. - رایگان شدن خون مقتول، طل. به هدر رفتن خون وی. ( منتهی الارب ) . - رایگان کردن خون کسی، به هدر دادن خون وی. از بین بردن خون او: طل، طلول، رایگان کردن خون کسی را. ( از منتهی الارب ) . || هر چیز عبث و باطل. ( ناظم الاطباء ) . هدر. بطر. باطل. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . || درست. نیک. آزاد. گستاخ. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : فخر بناکتی را ارزان چرا فروشی ای خواجه رایگان بین خصم آشناست گویی. فخرالدین بناکتی. || در تداول عوام در این اواخر معنی یگانه و صمیمی و گستاخ و مانند آن گرفته است: فلانی با من رایگان است، یعنی صمیمی و گستاخ است. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . - رایگان بودن با کسی، چیزی از او دریغ نداشتن. فرقی میان خواسته و مال و منال خود و او ننهادن. رایگان. ( اِخ ) شهرکی است بناحیت پارس از حدود اردکان با نعمت فراخ و هوای خوش. ( حدود العالم ) . رایگان. ( اِخ ) شهرکی است [به خراسان] از ناحیت طوس. ( حدود العالم ) . رایگان. ( اِخ ) نام مرغزاری بوده در طوس، حمداﷲ مستوفی گوید: و در حوالی طوس مرغزاری است که آن را مرغزار رایگان گویند، طولش دوازده فرسنگ و عرضش پنج فرسنگ. . . ( از نزههالقلوب چ لیسترنج ج 3 ص 151 ) : و چشمه ٔ دیگر است بمیان صحرا بطرف طوس و رایگان و امیر چوپان ماهی در آن انداخته است. ( نزههالقلوب ج 3 ص 151 ) . رایگان. [ی ِ] ( اِخ ) دهی است از دهستان اول بخش هرسین شهرستان کرمانشاه واقع در 9هزارگزی جنوب باختری هرسین و 3هزارگزی جنوب شوسه ٔ هرسین به کرمانشاه. رایگان در دشت قرار گرفته و هوای آن سردسیر است. این ده 260 تن جمعیت دارد که بیشتر بکشاورزی و بافتن جاجیم و گلیم و جوال میپردازند. محصول عمده ٔ آن غلات، پنبه و ذرت میباشد. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ) . رایگان. [ی ِ] ( اِخ ) دهی است از دهستان حاجیلو از بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان، واقع در 18هزارگزی شمال باختری کبودرآهنگ و چهارهزارگزی شمال باختری راه شوسه ٔ همدان به تهران. این دیه در جلگه قرار گرفته و آب و هوای آن مالاریایی سردسیر است. سکنه ٔ رایگان 650 تن میباشد. آب آن از چشمه و قنات تأمین میگردد. محصول عمده ٔ آن غلات و لبنیات و انگور، و پیشه ٔ مردم کشاورزی و گله داری، و صنایع دستی زنان قالی بافی است. این ده شامل دو قسمت است که رایگان بالا و رایگان پائین نامیده میشود. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ) .
کسی که علمی از شناسی نداره بهتر چیزی نگوید تعصب چشم آدم رو کور تمام بدن آدم مثل مغز را نادان می کند هر زبان شناسی به اصل واژه دقت می کنه کسی که نه زبان شناس هست گمان زنی می خواهد بیاد در زبان یک یا کتاب نظر بدهد مسخره هست اگر زبان حدس گمان که ننوشته ... [مشاهده متن کامل]
از که رو تعصب و کارش جعل منبع هست دوستان نظر شما به این اعتماد کارش فقط جعل منبع هست و هیچ چیز را قبل ندارد متاسفم واقعا برای کسانی که دنبال کننده چنین افرادی هستند که فقط با تعصب و با نیت های دیگر حرف می زنند کارش این با خط های زیاد دارد دوستان ببینند یک دفعه نظر بنده بیست درصد منفی می خورد نظر این شخص بیست درصد مثبت می خورد منطق این افراد جالب است دوستان بنده آدم این قد هفت خط ندیدم از اینور بوم میفته آنور بوم یک دفعه تعصب روی زبان عربی دفعه تعصب روی زبان ترکی با حساب مختلف من نمی دانم این قانون کجاست ما از آبادیس می خواهیم چنین آدم کارشون این فقط زبان فارسی تخریب کنند درست زبان عربی مثل زبان فارسی زبان نیرومندی ولی نباید به زبان دیگر توهین شود . زبان شناسی علمی است که به مطالعه و بررسی روشمند�زبان�می پردازد. در واقع، زبان شناسی می کوشد تا به پرسش هایی بنیادین در مورد زبان پاسخ گوید. زبان شناسی به مفهوم جدیدش علمی نسبتاً نوپا است که قدمتی کم وبیش صدساله دارد؛ اما مطالعات تخصصی دربارهٔ زبان، به چند قرن پیش از میلاد بازمی گردد، یعنی زمانی که�پانینی�قواعدی برای زبان�سانسکریت�تدوین کرد. در زبان شناسی، ابعاد گوناگون زبان در قالب حوزه های�صرف، �نحو، �آواشناسی، �واج شناسی، �معناشناسی، �کاربردشناسی، �تحلیل گفتمان، �زبان شناسی تاریخی تطبیقی، �رده شناسی زبان�و نیز حوزه های بین رشته ای مانند�جامعه شناسی زبان، �روان شناسی زبان، �عصب شناسی زبان، �زبان شناسی قضایی، �زبان شناسی بالینی، �زبان شناسی تحلیلی، �زبان شناسی آموزشی�و�زبان و منطق�بررسی می شوند. از آنجا که زبان پدیدهٔ پیچیده ای انسانی و اجتماعی است، برای مطالعهٔ جامع و دقیق آن، بهره گیری از علوم مرتبط دیگر الزامی به نظر می رسد. در واقع، مطالعهٔ فراگیر زبان، رویکردی چندبعدی را می طلبد؛ بنابراین، زبان شناسی علاوه بر مطالعهٔ جنبه های توصیفی و نظری زبان به ابعاد کاربردشناختی، روان شناختی، مردم شناختی، اجتماعی، هنری، ادبی، فلسفی و�نشانه شناختی�زبان توجه می کند. مطالعاتی مانند رابطه و تعامل بین زبان و�ذهن، زبان و�شناخت، زبان و رویکردهای فلسفی، زبان و قوهٔ تعقل، زبان و منطق، دانش ذاتی، یادگیری زبان اول، کاربرد زبان و محیط زیست، زبان و قانون، زبان و هوش مصنوعی، زبان و فرهنگ، زبان و جامعه، زبان و تکامل انسان، زبان و سیاست، زبان و تفکر و دیگر نشانه های ارتباطی می توانند زیرمجموعه های رشتهٔ زبان شناسی دانسته شوند. زبان شناس�فردی است که به این علم اشتغال دارد و به بررسی های زبان شناختی می پردازد. برخلاف باور عمومی، لزومی ندارد زبان شناس به چندین زبان تسلط داشته باشد بلکه او باید بتواند در پدیده ها و موضوعات زبان شناختی همچون�واژه، �نشانه، �هجا، �گروه نحوی، �معنا�و�گفتمان�کندوکاو کند. موضوعات اصلی �زبان چیست؟� �زبان چگونه عمل می کند و از چه�ساخت هایی�تشکیل شده است؟�، �انسان ها چگونه با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند؟�، �زبان آدمی با�سامانهٔ�ارتباطی دیگر جانوران چه تفاوتی دارد؟�، �کودک چگونه سخن گفتن می آموزد؟�، �زبان بشر چگونه تکامل یافته است؟�، �زبان ها چه قرابتی با یکدیگر دارند؟�، �ویژگی های مشترک زبان های جهان کدامند؟�، �انسان چگونه می نویسد و از چه راهی زبان�نانوشتاری�را واکاوی ( تحلیل ) می کند؟�، �چرا زبان ها دگرگون می شوند؟� از جمله اساسی ترین پرسش هایی است که علم زبان شناسی درصدد پاسخ گویی به آنها است. تاریخچه معمولاً تاریخِ دانشِ زبان شناسی را به معنی �مطالعات تخصصی زبان� تا کتاب دستور�سانسکریت�نوشتهٔ�پانینی�هندی عقب می برند. �پانینی�در سدهٔ پنجم پیش از میلاد، دستور زبان بسیار پیشرفته ای برای زبان سانسکریت نوشت. اما زبان شناسی به مفهوم مدرنش با انتشار کتاب�دورهٔ زبان شناسی عمومی�نوشتهٔ�فردینان دوسوسور�آغاز شد. دوسوسور بین مطالعات زبانیِ �همزمانی� و �در زمانی� تمایز قائل شد و بر مطالعهٔ �نظام زبان� تأکید کرد. در دههٔ ۱۹۵۰، نظریات�نوام چامسکی�انقلابی در این رشته به وجود آورد و باعث پیدایش�دستور زایشی�شد. او با انتقاد شدید از�روان شناسی رفتارگرا، که یادگیری زبان را نوعی تقلید رفتاری می داند، با ارائهٔ شواهدی، ناکارآمدی های چنین دیدگاهی را نشان داد. او معتقد است اصول و خصوصیات زبان در انسان، ذاتی است و کودک زبان را یاد نمی گیرد، بلکه فرا می گیرد ( acquire ) . به عبارت دیگر، نحوهٔ فراگیری زبان به صورت ارثی و ژنتیکی در مغز برنامه ریزی شده است و محیط پیرامون کودک تنها نقش محرک را برای فراگیری�زبان مادری�ایفا می کند. کودک، مجموعهٔ محدودی از اطلاعات را از محیط زبانیِ خویش می گیرد و خود قادر است ترکیبات جدیدی بسازد. نظریه پردازان پیش تر معتقد بودند�زبان مادری�تنها از راه شنیدن گفتار اطرافیان و به صورت اکتسابی وارد ذهن کودک می شود. انقلاب های علمی در زبان شناسی چند نقطهٔ عطف در تاریخ علم زبان شناسی وجود دارد. اولین انقلاب علمی در حوزهٔ زبان شناسی، �تاریخ گرایی�است که در قرن هجدهم شکل گرفت. آنچه به عنوان شروع انقلاب اول در تاریخ زبان شناسی ثبت و ضبط شده، به ۱۷۸۶ بازمی گردد و خطابهٔ معروف حقوق دان انگلیسی، �ویلیام جونز، که وقتی متون�سانسکریت�را با�فارسی باستان�و�لاتین�مقایسه کرد، شباهت های فراوانی بین این متون یافت و معتقد شد که این زبان ها از یک منشأ واحد، که�زبان هندواروپاییِ�مادر است، سرچشمه گرفته است. این شروع انقلاب اول در تاریخ زبان شناسی است. متعاقبِ آن، بحث سرنوشت زبان ها، خانوادهٔ زبان ها و اینکه این زبان ها از چند گروه سرچشمه گرفته اند، شروع شد و این، اولین انقلاب در تاریخ زبان شناسی، ذیل عنوان �تاریخ گرایی� مطرح شده است. در این دوره، نگاه زبان شناسان معطوف به تحولات تاریخی و به اصطلاح �در زمانی� بود و تبیین هر پدیدهٔ زبانی را با توجه به گذشته می دیدند. این انقلاب با پیدایش گروهی از زبان شناسان، که بعدها�نودستوریان�نام گرفتند، تکمیل شد. آن ها به دنبال یافتن قوانینی برای تغییرات زبانی بودند. دومین انقلاب در زبان شناسی، �ساخت گرایی�است که�فردینان دوسوسور�به بنا نهادن آن مشهور شد، هر چند قبل از وی�ویلهلم فون هومبولت�این نظریات را به نحوی بیان کرده بود، اما عدم توجه به نظرات وی باعث شهرت کاذب سوسور شد. ( A Short History of Linguistics, 1967, p. 150 - 151 ) زبان شناسی سوسور واکنشی به تاریخ گرایی و انقلاب نخست بود. سوسور پایه گذار ساخت گرایی است. آنچه سوسور در این بحث مطرح می کرد، توجه به وضعیت هم زمانی است نه تبیین های تاریخی. جوهرهٔ بحث سوسور مبتنی بر مفهوم نشانه است. دوسوسور زبان را به مثابهٔ یک نظام مورد بررسی قرار داد و �زبان شناسی همزمانی� را از �زبان شناسی تاریخی� جدا کرد. تا آن هنگام، گروه های زبان شناسیِ دانشگاه ها بیشتر به زبان شناسی تاریخی می پرداختند. �نشانه� از نظر سوسور واژه است و به یک معنا زبان شناسی سوسوری، واژه بنیاد است. او از دالّ و مدلول، که دو بخش عمدهٔ نشانه هستند، صحبت می کند. سوسور زبان را نظامی از نشانه ها می داند. این منظرِ سوسور به مدت پنجاه سال زبان شناسی را تحت تأثیر خود قرار داده بود. عمدهٔ فعالیت های زبان شناسی در دورهٔ ساخت گرایی که به نیمهٔ اول قرن بیستم مربوط می شود به �صَرف� یا �ساخت واژه� و نظام واجی و آوایی توجه داشت. البته در این دوره در مکتب پراگ، زبان شناسیِ متن مطرح شد. پس طلایه ای از تحلیل گفتمان در مکتب پراگ دیده می شود. آن مکتب به نقش گرایی و کارکردگرایی اعتقاد داشت. انقلاب سوم در حوزهٔ زبان شناسی را�نوام چامسکی�در سال ۱۹۵۷ با ارائهٔ نظریاتی راجع به�دستور جهانی�و�زبان آموزی کودک�پدیدآورد. این نظریات باعث ایجاد یک چارچوب نظریِ مهم در علم زبان شناسی شد که�دستور زایشی�نام دارد. انقلاب او از این نظر در خور توجه است که او زبان شناسی را �نحوبُنیاد� کرد و �جمله� را واحد مطالعه برای زبان شناسی قرار داد؛ بنابراین، زبان شناسی یک سیر تکوینی را طی کرد. دیدگاه چامسکی از ۱۹۵۷ تا امروز در آمریکای شمالی و رویکرد آن به نام�زبان شناسی زایشی، تفکر غالب است. این یکی از پارادایم های مطرح در زبان شناسی امروز است. این رویکرد اولاً در سطح جمله باقی مانده است و به سطح فراجمله نمی رود و ثانیاً به تفکر عقل گرایی دکارتی معتقد است؛ یعنی این که بخشی از دانش زبانیِ ما در بدو تولد با ما به عرصهٔ جهان می آید. پس معتقد است برخی از ویژگی های زبان، ذاتی است. اما از حدود دههٔ ۱۹۶۰ میلادی، کسانی منظری را مطرح کردند که انقلاب چهارم در زبان شناسی شده است. آن ها تفکر پراگی ها را احیا کردند که پارادایم رقیبِ زبان شناسی چامسکی است. اگر چامسکی به جملهٔ بنیادی و منظر فلسفیِ عقل گرایی دکارتی معتقد است، این رویکرد چهارم، رویکردی کارکردگرا و نقش گراست که معتقد است واحد مطالعهٔ زبان باید �گفتمان� باشد؛ بنابراین، این رویکرد به لحاظ فلسفی، تجربه گراست و معتقد است آنچه بالا قرار می گیرد، بافت است. این رویکرد، زبان شناسی را با�جامعه شناسی�عجین می داند. اما رویکرد چامسکی زبان شناسی را با�روان شناسی�و نهایتاً�زیست شناسی�مأنوس می شمارد؛ بنابراین، دو پارادایم زبان شناسی امروز به این دو خلاصه می شود. رویکرد آخر این است که در انگارهٔ ساخته شده، �بافت� بالاترین است. بافت، عبارت از چیزی است که بر یک شرایط گفتمانی محیط است؛ یعنی بافتِ غیرزبانی و بازنمایی بافت را در سه سطح معنایی در زبان بررسی می کند. پس این مدل از بافت شروع می کند. �بافت� تصویری است که از جهان برمی داریم و ملکهٔ ذهن ما می شود. وقتی این مفهوم قرار است تبدیل به مفاهیم زبانی شود، صحبت از چهار فرانقش به میان می آید. پس این فرانقش ها در واقع معناشناسی �گفتمان بنیاد� هستند. این رویکرد می گوید هر جمله ای که متعلق به یک متن است، حتی اگر ساده باشد، هم زمان سه لایهٔ معنایی را بر دوشِ خود حمل می کند: محتوا گزاره ای ( در مورد چه چیزی صحبت می شود ) ، در بیان این محتوا به چه صورتی تعامل برقرار می شود؛ لایهٔ معنایی سوم این است که این جمله به عنوان سازهٔ یک متن، چقدر به تشکیل متنیت کمک می کند. این رویکرد و این انقلاب چهارم به زبان، نگاهی �گفتمان بنیاد� دارد و هرگز جمله را به عنوان یک واحد مستقل بررسی نمی کند و همیشه در متن بررسی می کند. درست است که به عنوان نمونهٔ اعلا و متعارف، واحد زبانی متن است، اما این رویکرد معتقد است که حتی یک واژه هم می تواند متن باشد؛ یعنی متن، اندازهٔ مشخص و ازپیش تعیین شده ای ندارد. در این سال ها، سازوکارهای زبانیِ تشکیل متن، بسیار در زبان شناسی کاویده شده است. تحلیل گفتمان به سازوکارهای زبانیِ تشکیل متن می پردازد و این که چه ابزارهایی به جمله های زبان متنیت می بخشند. شاخه ها • آواشناسی • واج شناسی • صرف • نحو • معناشناسی • کاربردشناسی • تحلیل گفتمان • رده شناسی زبان • زبان شناسی تاریخی • زبان شناسی تحلیلی حوزه های بین رشته ای • نشانه شناسی • زبان شناسی کاربردی • زبان شناسی زیستی • زبان شناسی تحلیلی • زبان شناسی نظری • جامعه شناسی زبان • زبان شناسی رایانشی • روان شناسی زبان • عصب شناسی زبان • زبان شناسی قضایی�یا�زبان شناسی جنایی�یا�زبان شناسی قانونی • زبان شناسی بالینی • زبان و منطق • سبک شناسی • ترجمه و زبان شناسی نظریه های زبان شناسی • زبان شناسی شناختی • دستور زایشی • دستور وابستگی • زبان شناسی نقش گرا • دستور واژه بنیاد مکتب های زبان شناسی • مکتب پراگ • مکتب کپنهاگ زبان شناسی در ایران محمد مقدم�در ۱۳۴۳ گروه زبان شناسی همگانی و زبان های باستانی را در�دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران�بنیان گذاشت و تا ۱۳۴۷ مدیریت آن را به عهده داشت. از پیشگامان زبان شناسی در ایران می توان به�هرمز میلانیان، �محمدرضا باطنی، �یدالله ثمره، �علی محمد حق شناس�و�علی اشرف صادقی�اشاره کرد. زبان شناسی در دانشگاه های ایران زبان شناسی در ایران تا سال ها فقط در مقطع کارشناسی ارشد و دکترا تدریس می شد. در سال ۱۳۸۷، برای اولین بار�دانشگاه اصفهان، �دانشگاه شیراز، �دانشگاه رازی کرمانشاه، دانشگاه گناباد و دانشگاه ولیعصر رفسنجان در مقطع کارشناسی، دانشجوی زبان شناسی پذیرفتند. هم اکنون رشته زبان شناسی در مقطع کارشناسی ارشد در�دانشگاه تهران، �دانشگاه تربیت مدرس، �دانشگاه علامه طباطبایی، �دانشگاه شهید بهشتی، �پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، �دانشگاه الزهرا، �دانشگاه اصفهان، �دانشگاه شیراز، �دانشگاه بوعلی سینا، �دانشگاه گیلان، �دانشگاه محقق اردبیلی، �دانشگاه کردستان، �دانشگاه رازی کرمانشاه، �دانشگاه سیستان و بلوچستان، �دانشگاه سمنان، �دانشگاه بیرجند، �دانشگاه شهید باهنر کرمان، �دانشگاه فردوسی مشهد، �دانشگاه پیام نور مرکز تهران، �دانشگاه پیام نور مشهد، �دانشگاه پیام نور خراسان جنوبی ( قاین ) ، �دانشگاه پیام نور مرکز رشت�و�دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت�تدریس می شود. دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، �دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات، �دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات فارس، �دانشگاه آزاد اسلامی واحد تاکستان، �دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت، �دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان�و�دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهر�نیز دارای مقطع کارشناسی ارشد این رشته هستند. دانشگاه تهران، �دانشگاه تربیت مدرس، �دانشگاه علامه طباطبایی، �پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، �دانشگاه الزهرا، �دانشگاه اصفهان، �دانشگاه فردوسی مشهد، �دانشگاه بوعلی سینا، �دانشگاه رازی، �دانشگاه سیستان و بلوچستان، �دانشگاه پیام نور مرکز تهران، �دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات�و دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال دارای مقطع دکترای این رشته هستند. رشتهٔ�زبان شناسی رایانشی�در دو دانشگاه�صنعتی شریف�و�اصفهان�ارائه می شود. دانشگاه صنعتی شریف در سال ۱۳۸۹ و دانشگاه اصفهان در سال ۱۳۹۱ برای اولین بار در این رشته دانشجو پذیرفتند. �دانشگاه صنعتی شریف�همچنین دارای نهادی به نام�مرکز زبان ها و زبان شناسی�است.
لازم به ذکر ( رایگان برای دانشمندان عاقل ومنطقی ) : خیلی ساده وبدیهیست؛ برای صحت ودقّت سنجی ودرست بودن معانی واژها وعبارات ها در هر فرهنگ نامه یا لغتنامه با مباحث ریشه شناسی کلمات وزبانشناسی فرهنگ کهن؛ ... [مشاهده متن کامل]
باید به اصل متون کهن رجوع ومطالعه شود؛بشرط دستکاری وتحریف نشدند وبه خوبی حفظ وخوانده شدند ( نه برحسب ظن وگمان وحدس های شخصی ) . . اگه این متن ها را طبق معانی این فرهنگ نامه به خوبی ودرستی تبیان ومفهوم شدند وبدون حدس وگمان نویسنده . . . پس به این فرهنگ نامه میتواند تاحدی اعتماد واتکا ومرجع کرد وبقیت متون را ترجمه یا معنی کرد ( بازهم 100% نمیشه اطمئنان گرد ) . درغیر اینصورت اگه متن را گنگ ونامفهوم یا نادرست وهماهنگی با متون دیگر ندارد . . . ؛ پس باید این فرهنگ نامه را دورریخت ووقت وذهن دیگران را تلف ومسخره وسخیف نکند. واگه هنوز برای همچنین فرهنگنامه ها نامعتبر وغیر قابل استناد . . . دلسوزی میکنی؛پس به اولین ضایعاتی رایگان بدهید وبا دانشمندان ومحققان عاقل ومنطقی وحقیقت پذیر ( هم رأی گان ) ملحق شوید!
زب
فارسی به عربی غیر مبرر , مجانی
فارسی به عربی احمق , سخریة , فلاح , محشة , مضحک , مهرج , مهزلة
. مجان. ( دهار ) : دریغ آن سوار گرانمایه شیر که افکنده شد رایگان خیرخیر. فردوسی. بنام بزرگان و آزادگان کز ایشان جهان یافتی رایگان. فردوسی. نه این باشد آیین آزادگان ... [مشاهده متن کامل]
همی تن به کشتن دهی رایگان. فردوسی. کجا گیو گودرز کشوادگان که سردار باید همی رایگان. فردوسی. بزرگان و بادانش آزادگان نوشتند یکسر همه رایگان. فردوسی. گفتم که رایگان نگرفته ست مملکت گفتا که مملکت نتوان یافت رایگان.
#2 رأی گان: رأی همگانی . . . این در متون کهن ونو نگارش نشده! رایگان : مصطلح معاصر. . . . این یه دلیل دیگر از هزار دلیل که ذکر کردم : رأی ( فعل عربی ) با رای ( =را =حرف سببی ) همریشه نیستند ... [مشاهده متن کامل]
و "فرهنگ پاشنگ" پر از اشتباه است وهیچ دلیل یا متن یا مرجع . . . ارائه نکرد وصرفً "ازحوددرآوردنی هست. و اعتبار علمی ندارد ومرجع معتبر به حساب نمیاد ونیست. . . . قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ64 . . . لَوْ لا أَنْ رَأی بُرْهانَ رَبِّهِ . . .
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ واژه ی رایگان از ریشه ی دو واژه ی رای و گان فارسی هست خود واژه ی گان از ریشه ی واژه ی کان فارسی هست زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. ... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
رایگان= رای همه گان ( پارثی ) = برای همه گان ( فارسیN ) = عمومی ( عربی: للعموم ) = puplic. . . for puplic use . . . رای با رأی ( عربی ) هیچ ارتباطی ندارد ) اینقدر خودت را به زور وجعل زبانشناس ندان! به واژه رای برای را for N . . . رجوع کنید.
بی دلیل و منطق. آنچه دلیلش درک نمیشود و شایسته است استدلالی برایش بیان شود. این واژه از دو بخش رای گان تشکیل شده که رای به چم دلیل و منطق پسوند گان که بنا بر آنچه در لغتنامه دهخدا آمده پسوند افاده است یعنی سزاوار و شایسته چیزی بودن. ... [مشاهده متن کامل]
قابل توجه است که رای به معنی ایده و فکر نمیباشد. ☆رایمند=بهره مند از هنر منطق و استدلال. آدم منطقی
بی زرخرید ؛ میسرشده بدون خریدن. ( ناظم الاطباء ) . ، بیزر. [ ب َ زَ ] ( ع اِ ) کدنگ گازران. ج ، بَیازِر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . گزلک. میجنة. کدنگ. کودینه. چوب جامه کوب. ( یادداشت مؤلف ) ( زمخشری ) . کدین گازر. ( از مهذب الاسماء ) . و رجوع به دزی ج 1 ص 133 شود.
با توجه به پنج موردی که در اشعار فردوسی استفاده شده، معنای" سریع" از معنای "بدون هزینه و مجانی" مناسب تر بنظر میرسد
راهگان هرچیزی که در راه بیابند
بی هزینه، بدون هزینه
زب. . . مفت. . . مجانی. . .
بی مزد و منت
courtesy
یامفت
بلاعوض، مفت ، مجانی
مجانی
ضب بلاعوض مفت و مجانی زب
آرامش و مهربان با هم رایگان باشید معنی میدهد که با هم خوب و خوش و مهربان باشید