راه بازکردن ؛ برداشتن موانع از سر راه تا کسی یا کاروانی یا وسیله حمل و نقل بگذرد. و رجوع به راه واکردن و راه بستن در همین ماده و ره بازشدن در ماده ره شود.
میدان و فرصت دادن به کسی برای انجام کاری
pave the way for something
کوچه دادن. [ چ َ / چ ِ دَ ] ( مص مرکب ) گذاشتن راه برای کسی است تا بگذرد مرادف راه دادن. ( آنندراج ) . به کنار رفتن جمعیت و راه دادن. ( ناظم الاطباء ) . راه دادن به کسی تا وارد شود یا بگذرد. ( فرهنگ فارسی معین ) . به دو سوی شدن انبوهی مردم و بازگذاشتن راهی نسبتاً وسیع برای گذشتن بزرگی یا چیزی بزرگ. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . راه باز کردن از میان جمعیت برای اینکه کسی یا شخص عالی مقامی بگذرد. در صورتی این عمل کوچه دادن نامیده می شود که مردم به اختیار خویش روند و راه بازکنند. ( فرهنگ لغات عامیانه جمالزاده ) :
... [مشاهده متن کامل]
چرخ از جان شنود ناله جانکاه مرا
زلف شب کوچه دهد آه سحرگاه مرا.
محسن تأثیر ( ازآنندراج ) .
ز هر طرف که رود اهل درد کوچه دهند
به ملک عشق کسی کو به عیش متهم است.
طالب آملی ( از آنندراج ) .
در این بساط من آن بحر پر شر و شورم
که بحر کوچه دهد همچو رود نیل مرا.
صائب ( از آنندراج ) .