راه باریک ؛ کنایه از راه تنگ. ( بهار عجم ) ( آنندراج ) : لصب ؛ راه باریک در کوه. ( منتهی الارب ) . و رجوع به ره باریک در ماده �ره � شود.
ریچه . [ چ َ / چ ِ ] ( اِ مصغر ) راه چه . راه باریک و کوچک . ( فرهنگ لغات عامیانه ) .
کوچه راه. [ چ َ / چ ِ ] ( اِ مرکب ) راه باریک. ( فرهنگ فارسی معین ) :
یافت از دامگاه آن ددگان
کوچه راهی به کوی غمزدگان.
نظامی.
طی نمی گردد به شبگیر حیات جاودان
گرچه زلف او به ظاهر کوچه راهی بیش نیست.
صائب ( از بهار عجم ) .
گربه رو ( نه گربه روی ) / شغال رو ( گویش تهرانی ) =مجرا گردش هوا در جرز دیوارهای خشتی . مجرای باریک
در آذری نیز پیشیه یولی گفته می شود.