رانش

/rAneS/

    drive
    drift
    propulsion
    push
    thrust
    driving
    expulsion
    purging effect
    repulsion

فارسی به انگلیسی

رانش فورانی
jet propulsion

رانش گر
driving, drive, propulsion, thruster, stage

مترادف ها

run (اسم)
حدود، محوطه، ترتیب، رانش، سلسله، ردیف، رد پا، تک، امتداد، سفر و گردش

buoyancy (اسم)
شناوری، رانش، خاصیت شناوری، شادابی روح، خوش طبعی

پیشنهاد کاربران

رای نشستن
برای نشست
. . .
رأی ( عربی ) با "رای rāy پهلوی " هیچ وصلتی ندارد
به :
دا
را
رای
برای
for
about
. . .
بپیوست
یا تراست ( Thrust ) نیرویی واکنشی است، که جسم را در جهت مخالف به حرکت درمی آورد، هنگامی که یک سامانه جرمی از یک سو رها ساخته می شود یا به بیرون فشرده می شود. گاه برای این مفهوم واژه پیشرانش هم بکار می رود. پیشرانش، رانش رو به جلو و پسرانش، رانش رو به عقب است. رانش هواپیما را در هوا به جلو می برد.
در فیزیک رانش و ربایش معمولا باهم میایند که به ترتیب معنای : ( دفع و جذب ) میدهد. . .
این تعاریف علمی بود و نمیدانم جنبه ی نگارشی هم دارند یا خیر. . .
کلمه ی"رانش "از دو قسمت تشکیل شده است . قسمت "ران "که بن مضارع هست . وقسمت :* - ش* که یعنی یدن .
براهمین رانش یعنی رانیدن . 😯😯 .
حرکت و جدا شدن از آن، حرکت در جهت مخالف، حرکت جانبی از نیروی رانش عرضی
دور شدن از چیزی ، دفع ، دوری ، نزدیک نشدن

بپرس