رامش
دکتر کزازی در مورد واژه ی " رامش" می نویسد : ( ( رامش در پهلویramišn بوده است . در معنی آسودگی و شادمانی است و ریخت پیشاوندی آن آرامش است که در زبان پارسی کاربرد گسترده تری یافته است. ) )
( ( سخن چون برابر شود با خرد
... [مشاهده متن کامل]
روان سراینده رامش بَرَد ) )
( نامه ی باستان ، جلد ۳ ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵ ، ص۱۶۹. )
( ( سخن چون برابر شود با خرد
... [مشاهده متن کامل]
روان سراینده رامش بَرَد ) )
( نامه ی باستان ، جلد ۳ ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵ ، ص۱۶۹. )
آسودگی، شادابی، آرامش، نشاط، آرامش دهنده
یعنی موسیقی، چنان که نوازندگان را در قدیم رامشگر می گفتند. رامش یعنی موسیقی، نظم، تحت کنترل بودن،
چون موسیقی هم به نظم درآوردن کنترل کردن و نوعی رام کردن اصوات مختلف است.
پس رامش یعنی آرام قابل پیش بینی، تحت کنترل، همان آرام امروزی. و رامشگر یعنی نوازنده.
چون موسیقی هم به نظم درآوردن کنترل کردن و نوعی رام کردن اصوات مختلف است.
پس رامش یعنی آرام قابل پیش بینی، تحت کنترل، همان آرام امروزی. و رامشگر یعنی نوازنده.
ینی من
ارامش شادی و عشق ونیکی
ارامش دهنده
رامش : عیش وطرب ، شادی و سرور . دست رامش به من شده ست قوی / کار شادی به من گرفته قوام ( فرخی سیستانی )
رامش : تخلص سید رضا کازرونی شاعر قرن سیزدهم هجری است . اهل روستای بورنجان کازرون بود و در شیراز زندگی می کرد و بیشتر در مدح بزرگان شیراز قصیده می سرود . وی در سال ۱۲۵۰ ه. ق. درگذشت . ( تذکره مرآه الفصاحه )
رامش دوست آرامش