لری بختیاری
دلبجا، وارزیگ، تَوگَ:راضی
کسی که از مخاطب یا گروه تحت الحمایت خود یا کشورش خرسند باشد فردی راضی خواهد بود .
کسی که بتواند نیازهای خویش را تأمین کند فردی راضی خواهد بود
کسی که به کم و زیاد قانع و شکرگذار باشد فردی راضی خواهد بود
راضی: شادی و آرامش یافته در پی دستیابی به چیزی که خواهان آن بوده است یا نیازی از وی برآورده شده است.
( https://www. cnrtl. fr/definition/satisfait ) همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
خرسند، خشنود ( دری )
... [مشاهده متن کامل]
پارستان pārestān، ویتور vitvar ( پهلوی )
فرخ farrox ( مانوی )
دلخوش، پیخوش peyxoŝ ( کردی )
غوسند qusand ( سغدی ) .
ریشه ی واژه ی پارسی ایرانی راضی در چَمِ خشنود:
راضی برابر خشنود می باشد.
خرسند، خوشنود
"اللّهمّ إنّی راضٍ برضاکَ"
حسّ این دعاء یه روزی مجبور به درکش وفهمش میشی!
مقابل ناراضی و شاکی و معترض یعنی کسی که نارضایتی و اعتراض ندارد و شاکی نیست.
قانع پذیرا موافق
حاضر بودن
گاهی به معنی راضی بودن
او باز حاضر نبود که به مدرسه برود
رضا، قانع، متقاعد، خرسند، خشنود، خوشدل
خرسند ، خوشدل، خشنود، متقاعد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)