رادیو

/rAdiyo/

    radio
    wireless
    radio-

فارسی به انگلیسی

رادیو اکتیو کردن
activate

رادیو ایزوتوپ
radioisotope

رادیو گرفتن
dial

مترادف ها

radio (اسم)
رادیو

wireless (اسم)
رادیو، تلگراف بی سیم، بی سیم

receiving set (اسم)
رادیو، دستگاه گیرنده

پیشنهاد کاربران

گویانه
گُفتِند:رادیو ( دستگاه ) .
صدا:رادیو ( صدا ) .
رادیو= آوارسان
آواگر
بانگدیس
پسوند دیس میتواند در زبان پارسی واژه بسازد.
نمونه های آن:
ماردیس = قطار
تندیس = مجسمه
.
.
.
واژه ای فرانسیکی ( فرانسوی ) است
به شکل قادیو خوانده میشود
واژه رادیو
معادل ابجد 221
تعداد حروف 5
تلفظ rād[i]yo
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [فرانسوی: radio]
مختصات ( یُ ) [ فر. ] ( اِ. )
آواشناسی rAdiyo
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
...
[مشاهده متن کامل]

منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار

دورشنو /دورشِنُو/
نِدارِس
ندا رسان
شنواک
رادیو:
ندا گر = نداگر
پراوایشparāvāyesh
یا به شکل تک پراوا
رادیو
واژه ها یِ پیشنَهادیِ دیگَر :
شِنآوا : شِن - آوا
شِن بُنِ کارواژه یِ شِنیدَن
آوا = سِدا ، بانگ ، واخت ، واز ، آواز ، اوخت
رادیو = شِنَوه از شنیدن
شینه از شنیدن برای واگویی آسانتر
دورشنو
پَرتانه مانند رایانه
پَرتُوانِه
آواپخش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس