رادار

/rAdAr/

    radar

مترادف ها

radar (اسم)
رادار

پیشنهاد کاربران

رادار ؛ رویت رویا رویداد تردد ردیابی رویترز ریتر ریدر ردا رادیو
اگر بخواهیم کلمه ی رادار را با کلمات هم خانواده ی خودش جمله سازی کنیم بدینصورت قابل تعریف خواهد شد ؛
رادار در صنایع نظامی دستگاهی است که توسط امواج رادیویی وسعت بسیار گسترده ای از رویدادها و ترددها را ردیابی و دید انسان به رویت می رساند.
...
[مشاهده متن کامل]

این نزدیک ترین کلمات در زنجیره ی کلمات مرتبط با کلمه ی رادار بود.
به گونه ای اگر بیشتر به پیش برویم یا کمی دورتر در قبل و بعد این کلمه را نگاه کنیم به کلمات بسیار بیشتری خواهیم رسید که دارای مفاهیم متفاوت با اشتراک کمتری از مفاهیم را در کلمات با کلمه ی رادار خواهیم دید.

پژواک
رهگیر
رادار
تاب یوز، تاف جو، یوزنده، موج یاب، ورمه یاب
( وَرمه یا وَره =موج از وَرآمدن ) ، وَرشان ( ورنشان )
ردیاب
پرتویاب