راحت

/rAhat/

    comfortable
    convenient
    quiet
    tranquil
    in easy circumstances
    feeling at home
    cheap
    cozy
    easy
    gemtlich
    handy
    homelike
    homey
    soft
    restful
    comfy
    rest
    confort
    ease

فارسی به انگلیسی

راحت الحلقوم
turkish paste, turkish delight

راحت باش
rest, dismiss

راحت بخش
soothing, rest-giving

راحت شدن
to be relieved, to find comfort

راحت طلب
luxurious, comfort loving(person)

راحت و اسان و پر درامد
plum

راحت واسوده
peaceful, plain sailing

راحت کردن
comfort, ease, to rest, to relieve, to disburden, to give the coup de grace to

مترادف ها

tranquility (اسم)
راحت، ارامش، اسودگی، اسایش خاطر

comfort (اسم)
راحت، مایه تسلی، اسایش، اسودگی

tranquillity (اسم)
راحت، اسایش خاطر

cozy (صفت)
راحت، دنج، گرم و نرم

cuddly (صفت)
راحت

homelike (صفت)
راحت، خانگی

straight (صفت)
راست، صریح، درست، عمودی، مرتب، مستقیم، راحت، بی پرده، رک، سر راست، افقی، بطور سرراست

convenient (صفت)
مناسب، راحت، راه دست

well (صفت)
خوب، بسیار خوب، راحت، خوش، تندرست، تمام و کمال، بدون اشکال، سالم

light-handed (صفت)
ماهر، تردست، راحت، اسان، مقتدر، سبک دست

beforehand (صفت)
اماده، راحت

placid (صفت)
ارام، راحت، متین

comfortable (صفت)
راحت

comfy (صفت)
راحت

snug (صفت)
راحت، اسوده، دنج، گرم و نرم، راحت واسوده، امن و امان، اماده و مجهز

پیشنهاد کاربران

استاد شما نمونه یه انسان با تقوا و عالم فداکاری هستید و شخصا برای من ثابت شده
خداوند شما رو حفظ کنه 🤲🙏🌹
آسان
سهل
واژه "راحت" میتواند برگرفته از "رها" پارسی باشد، چرا که هم از نگاه آوایی و هم مینه ( =معنی ) ای نزدیک/برابر هستند.
بِدرود!
واژه راحت
معادل ابجد 609
تعداد حروف 4
تلفظ rāhat
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [عربی: راحة]
مختصات ( حَ ) [ ع . راحة ] ( اِمص . )
آواشناسی rAhat
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
...
[مشاهده متن کامل]

منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

انسان ها راحت طلب؛ همیشه دنبال مُقصّر میگردند، تا از مسئولیّت ووظیفت خودشان شانه خالی
میکنند واصل مسئله پاک کنند.
"وَ أَعْطی‏ قَلیلاً وَ أَکْدی"
پسوند " at" آریایی است نه سامی راح ات ، بخش نخست می تواند " ره" باشد ( همخانواده با رها )
راحَت
برابرگُزینی در فِتادهای زیر :
صندلی راحتی = نِشینه یِ آسایِشی
راحت الحلقوم = آسان گلویی ، آسان اوباری/ فروبَری
راحت شدن = آسوده شدن
ناراحت = ناآسوده ، ناسوده
راحتی = آسودگی ، آسایشی ، آسایَندِگی
...
[مشاهده متن کامل]

راحت = آساینده ، آسودار ، آسایشگر ، آسودگر
شایان نگرش است که در زبان آلمانی واژه ی Ruhe
( روهه ) به مینش : آرامش و سُکون اَست.

آرام، آسوده، ساکت، فارغ، فارغ البال، فارغ بال، آسایش، آسودگی، استراحت، سلامت، عیش، فراغ
ناراحت
راحت نبودن
راحت : گشایش
"تا جان در تن است امید صد هزار راحت است و فرج است. "
تاریخ بیهقی، دکتر فیاض، ۱۳۸۴ ، ص ۲۳۰.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس