ذکر

/zakar/

    penis
    phallus
    mention
    remembering
    memory
    recital
    invocation of god
    enumeration

فارسی به انگلیسی

ذکر خیر کردن
memorialize

ذکر شده
foregoing

ذکر شده در داستان ها
fabled

ذکر مجدد
restatement

ذکر نام خدا به طریق ناشایسته
oath

ذکر نام خدا و مقدسان با لاقیدی
curse

ذکر نشده
unlisted, unspoken, unstated, untold

ذکر نکردن
omit

ذکر نکردنی
unmentionable

ذکر کردن
cite, mention, notice, put, raise, say, state, tell, utter, allude, to mention, to remember, to commemorate, to cite

ذکر کردن به عنوان جمله معترضه
interject

ذکر کردن تاریخ قبل از تاریخ واقعی
backdate

ذکر کردن فهرست وار
list

مترادف ها

induction (اسم)
قیاس، ایراد، استقراء، مقدمه، ذکر، استنتاج، القاء، قیاس کل از جزء، پیش سخن

mention (اسم)
اشاره، تذکر، یاداوری، ذکر، یادکرد

citation (اسم)
احضار، نقل قول، ذکر، احضار به بازپرسی، تقدیر از خدمات، تقدیر رسمی

recitation (اسم)
شرح، بیان، ذکر، از بر خوانی، از حفظ خوانی، بازگو نمودن درس حفظی، تعریف موضوع

penis (اسم)
ذکر، کیر، حشفه، الت مردی، الت رجولیت

pintle (اسم)
میله، ذکر، الت مردی

پیشنهاد کاربران

ذکر ( به عربی: ذِکْر ) بمعنی یاد کردن قلبی یا قلبی - زبانی در اسلام است و معمولاً به تکرار اسامی، اولیاء، و نعمتهای خدا و همچنین ادعیه موجود در کتب احادیث و آیات قرآن و هر آنچه که یاد خدا را در قلب زنده کند گفته می شود. از ذکر در نماز و غیر از آن در حالی که حضور قلب برای ذاکر وجود داشته باشد استفاده می شود و بر روی جسم و روح تأثیر مثبت می گذارد. ذکر معمولاً به صورت فردی انجام می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

از ذکر در مراقبه ( مراقبت از عدم ارتکاب گناه و رعایت اخلاق و یاد خدا طی یک روز ) در میان مشارطه، محاسبه و معاقبه در عرفان اسلامی استفاده میشود.

ذکر
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/ذکر
واژه ذکر
معادل ابجد 920
تعداد حروف 3
تلفظ zakar
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی، جمع: ذکور]
مختصات ( ذُ ) [ ع . ]
آواشناسی zakar
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژگان قرآنی
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

علامه مهدی بارانی
معنای ذکر :از دیدگاه این بنده که دایم الذکر هستم ذکر معانی خاصی دارد و اغلب و بیشتر در قرآن مراد از ذکر اقامه نماز است که ستون دین است و یا در مواردی تلاوت قران است یا ذکر است ، این بنده در اینجا معنای سوم که ذکر است را معنا می کنم،
...
[مشاهده متن کامل]

ذکر، گفتن نام یا صفات خداوند است به تعدادی خاص یا به طرق دیگر ، که مزایا و آفاتی دارد که اگر بدون استاد انجام شود خطرناک نیز هست و حتی ممکن است به مرگ عزیزان یا قلت عِدّه و عُدّه و تنهایی یا شکست بینجامد ، آنچه در کتب مذهبی و روایات و مفاتیح اصلا به آن اشاره نشده این است که اذکار مونث و مذکر دارند یا عام هستند و متاسفانه اساتید و علما نادانسته اذکار را به این و آن توصیه میکنند در حالی که از آثار و اجناس آن اطلاعی ندارند، به عنوان مثال ذکری را به زنی تعلیم میدهند که زندگی او را مسدود میکند و مطابق معیشت او نیست یا برعکس. استادی که صلاحیت تجویز ذکر دارد یا باید معصوم باشد یا باید عالمی باشد طریق طی کرده که از علوم رحمانی و شیطانی آگاه باشد تا بتواند مزایا و آفات و مضرات انرا استخراج کند در آن حالت آن ذکر نافع و حیاتی می باشد و مزایای بزرگی دارد به عنوان مثال که برای آموزش عرض میکنم نه خودنمایی که این بنده سالهاست دایم الذکر هستم و اتفاقات آینده در خواب به من تلقین میشود و حتی هر گاه اراده کنم از خواب بیدار میشوم و خواب من عین بیداریست یعنی اینکه در حالی که استراحت میکنم حقایق روزمره را میبینم و درباره آنها تحقیق و بررسی میکنم یا اینکه اگر مثلا فردا در امری نیاز به استخاره داشته باشم روز قبل در حالت خواب و در خواب از آن نیاز مطلع میشوم و در همان خواب هر لحظه اراده کنم قرآن را در دستان خود خواهم داشت و در خواب استخاره میگیرم و جواب انرا با باز کردن قران یا بدون گشودن قران در خواب خود استخراج میکنم و یا حوادث و اخبار آینده را در خواب مشاهده میکنم و یا دعای من سریعا مستجاب میشود و حتی می توانم اشیا را با علومی مختص بزرگ و کوچک یا از روند طبیعی آنها جلوگیری کنم و یا بسیاری از کارهای دیگر مانند رویانیدن پستان زن یا مرد بدون هیچ دارویی و غیره که خداوند به من عطا کرده و این از برکات قرآن مداوم و ذکر و جانب اهل خدا نگه داشتن است،

ذِکر
در زبان سمنانی به بچه ، فرزند : زِک می گویند.
در باره ی نرینه یا مادینه بودن آن باید پژوهیده شود.
ذکر یعنی یاد و فکر در مورد شخصی یا کسی که برایمان با ارزش و بزرگ هست مثل خداوند مهربون که در اندیشه ی ما باقی هست و اونو ستایش میکنیم
یاد و فکر در مورد کسی که در ذهن ما بسیار بزرگ و والا هست و نمیخواهیم اون رو از یاد ببریم ، مثل یاد خداوند مهربون و همچنین به معنی ستایش کردن اون چیزی که در ذهن ماست
ذکر:یاد.
ذکر خیر، شما بود.
کلمه ( ذکر ) ، به معناى پیش کشیدن صورتهایی است که در خزینه ذهن انبار شده ، و آن را بعد از آنکه از نظر و فکر غایب بوده ، حاضر سازیم ، و یا اگر حاضر بوده ، نگذاریم غایب شود.
واژه ی ذکر به معنای نر ( جنس نر ) واژه ای کاملا پهلوی است و از زبان پارسی به عربی راه یافته است و سپس بر وزن های تازی واژه های مذکر، ذکور و. . . از آن ساخته شده است. ( رجوع شود به واژه نامه پهلوی )
واژه های عربی زیر ریشه اوستایی دارند:
فکر: Ava Kara
ذکر: Adhiri Kara
نکر: Ni Kara
بکر: Aipi Kara
سکر: Os kara
شکر: Asha Kara
مکر: Aiwi Kara
حکر: Akh Kara
عکر: A Kara
وکر: Vi Kara
پی رس: Paarsitek@
یادباد. . . . . . دعا . . . ثنا . . . ورد . . . ستایش . . . . .
گروگان
گروگان. [ گ ُ ] ( اِ ) آلت تناسل. ( برهان ) . قضیب. ( آنندراج ) . کیر و لند. ( جهانگیری ) . کیر. نره ٔ مرد که آلت تناسل باشد :
چیزی بر من نیست ز دو چیز عجب تر
هرچند عجبهای جهان است فراوان
...
[مشاهده متن کامل]

از پیر جهان گشته ٔ ناگشته مهذب
وز کودک می خورده ٔ ناخورده گروگان.
دهقان علی شطرنجی.
ای پسر تا به میان پای تو درنگرستم
جز بیک چشم گروگان بتو برنگرستم.
سوزنی ( از آنندراج ) .
ای که به یک تیز تو به نیمشب اندر
چشم گروگان خفته گردد بیدار.
سوزنی.
گروگان خوهی سرخ و مرغول رومه
بسختی چو خاره به تیزی چو خاده.
سوزنی.
من به کنجی در پست خفته بودم سرمست
در گروگان زده دست از برای جلقو.
سوزنی.

https://www. youtube. com/watch?v=8 - puWbM9mxI
هو
https://www. youtube. com/watch?v=lP - RNYIyDKE
یا حق
یاد کردن
https://www. youtube. com/watch?v=HguWFB5SueE
تورات
به بچه ها ذکر کن دیگه دفتر نخرند. ، در اینجا برای جایگزینی پارسی به جای ذکر میشود گوشزد را گزینش کرد
ذکر: [اصطلاح مداحی ] نام دیگر "نوحه" است که معمولاً در پایان برنامه مرثیه خوانی، ارائه می شود.
ورد
( ذکر :به فتح ) ذَکَر |جِ ذکور ، مذاکیر:
�یا ایها الناس انا خلقناکم من "ذَکر "و انثی�
�و انه خلق الزوجین "الذَکر" و الانثی�
�و ما خلق" الذَکر" و الانثی�
منتسب به مذکر _ جنس سخت _ نر ، مق ماده _ فرزند، فرزندان پسر و ارشد را گویند _ منتسب بر رجال و آنچه بر آنان حمل گردد _ هر آنچه که منتسب بر مردان است _ تناسل مردانه _ و شاید پارسی آن نرینه باشد
...
[مشاهده متن کامل]

( ذکر :به کسر ) ذِکر، تذکر | جِ اذکار، تذکار:
نام بردن از کسی یا چیزی _ یاد کردن، یادآوری _ تسبیح ، حمد و ثنا
�الذین امنوا و تطمئن قلوبهم "بذِکر" الله الا "بذِکر" الله تطمئن القلوب�
ذکر نام الله عز ذکره _ تهلیل _ یاد الله جل جلاله

یاد کردن
( = یادآوری، تذکر ) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
بِهاس ( سنسکریت )
اَبیسَم ( سنسکریت: اَبهیسَمسارَیَتی )
سِماریت ( سنسکریت: سْماریتَ )
( = دعا، حمد ) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
یَجْن ( سنسکریت: یَجنا )
سومنا ( سنسکریت: سومنَ )
سوکتا ( سنسکریت: سوکتَ )
اذکار= یَجنان، سومنان، سوکتان
ذَکَر - این واژه از اساس پارسى و پهلوى ست و تازیان ( اربان ) آن را از واژه ى پهلوىِ زَکَر Zakar به معناى نر ، نرینه ، افزار نرینگى برداشته معرب نموده و ساخته اند: ذَکَر ، ذُکور ، ذُکورة ، ذِکار ، ذِکارة ، ذکران ، تذکیر ، ذَکَّرَ یُذَکِّرُ ، مذکّر و . . . !!!!
...
[مشاهده متن کامل]

همتایان دیگر آن در پارسى اینهاست: کـ ـیر K ir ( پهلوى: اندام نرینه ) ، نره Nareh ( پهلوى: افزار نرینگى ) ، آبار Abar ( پهلوى: اندام تناسلى مرد ، نرینه افزار ) ، شرمگاه Sharmgah ( پهلوى: عورت مرد/زن که از سر شرم آن را مى پوشانند ) ، نرینه افزار Narineh Afzar ( پارسى:
اندام تناسلى مردانه و نرینه )

( = گفتن، بیان، اشاره ) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
جالْپ jãlp، پِراه ( سنسکریت )
آچَکس ( سنسکریت )
مانند: وی با ذکر ( = گفتن، بیان، اشاره ) این مطلب افزود
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس