ذوب

/zowb/

    ablation
    melting

فارسی به انگلیسی

ذوب شدن
ablate, melt

ذوب شدن و در هم امیختن
fuse

ذوب شدن یا ذوب کردن
to melt

ذوب کردن
melt

مترادف ها

fusion (اسم)
ادغام، امتزاج، امیزش، گداختگی، ذوب، ترکیب و امتزاج، ائتلاف یک شرکت با شرکت دیگر

font (اسم)
خانواده حروف، چشمه، حوض غسل تعمید، ذوب، ظرف مخصوص نگه داری اب مقدس

پیشنهاد کاربران

گدازش
گدازگی
واژه ذوب
معادل ابجد 708
تعداد حروف 3
تلفظ zo[w]b
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: ذَوب]
مختصات ( ذُ ) [ ع . ] ( مص ل . )
آواشناسی zowb
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی عمید
گدازش - روانش
ذوب، مرکب ازدوکلمه است: ذو= جاری شدن ( مایع شدن جامد براثر گرمای شدید ) ، ب= آب شدن ( به شکل مایع قابلیت حلالیت پیداکردن با مواد دیگر . ولی مجازاً یعنی هرنوع آب شدن چه با بادوسرما مانند آب شدن برف دربهار وچه با حرارت مانند آب شدن سنگهای آتشین دهانه آتشفشان فعال
گسلش
گشایِش
در گفتار لری :
جُرسه ( جُرستن ) ، جُرنیدن ( جُریدن ) ( اُ کشیده ) = ذوب شدن، ذوب کردن، آب شدن هر چیز سفت و جامد
یخ که آب می شود می گویند یخ جُرسه
یا آفتاب یخ را جُرنیده است.
تُ ُ نیدن، تُونیدن= ذوب کردن
...
[مشاهده متن کامل]

تُ ُ ، تُو ( لری ) = تَب ( فارسی )

آفتاب یخ را تُونیده است.

بپرس