ذهن کلمه ی عربی می باشد و معادل فارسی آن آگاهی است.
از آبادیس خواهش دارم که در قسمت معادلِ فارسیِ ذهن، کلمه ی آگاهی بگذارد
ذهن از ریشه سن به کسر سین به معنی دانستن خود دان هم از ستاک دن یا ذن یا سنگ یعنی دریافتن یا بکار بردن خرد می باشد وریشه اوستایی دارد
همانگونه که دوستان در پایین فرمودند، این واژه در اوستایی "زین" بوده است و به "عربی" رفته است و آنجا "ذهن" شده است.
زبان عربی، همه واژه های سه واجی را می تواند از آن خود کند، و می تواند واژه هایی که بر آهنگِ آهنگ های زبان خودشان است ( همچون فاعل، مفعول، فعیل. . . . . ) را نیز می تواند برای خودش کند.
... [مشاهده متن کامل]
گرچه می توان از برابر "مغز" نیز بهره برد.
بدرود!
ذهن: این واژه در پهلوی zen ( هوش، هوشیاری ) خوانده می شده و به عربی راه یافته و در آن زبان الذَهن ( هوش ) ( و نه ذِهن ) گشته است؛ واژه ی زندان ( جای هوشیار شدن ) از آن ساخته شده است. از آن جایی که نوشتن
... [مشاهده متن کامل] زِن با زَن اشتباه می شده، در پارسی دری، این واژه ی پهلوی را با نگارش عربی نوشته اند و ذهن شده است و جمع آن را اذهان آورده اند که ساختاری عربی است و بهتر است ذهنان یا ذهنِل ( با پسوند جمع لکی اِل ) گفته شود.
برابرواژه ی �ذهن� چیست؟؟؟
من خودم بسیار می اندیشیدم که به جای واژه �ذهن� در زبان پارسی چه بگوییم.
در کشف المحجوب دیدم که نوشته شده بود: ذهن یعنی هوش.
من خودم کمابیش واژه ی هوش را برای ذهن نمی پذیرم، درخور هم نیستند.
... [مشاهده متن کامل]
کس دیگری را دیده بودم که به جای �ذهن� می گفت: �نهان�.
نهان هم خوب نیست چون نهان به جای ضمیر و باطن بکارمی رود.
پس از کندوکاوهای بسیار به واژه ی �اندیشمان� رسیدم.
اندیشمان: اندیش مان.
چنان که: در ذهن من این می گذرد که. . . در اندیشمان من این می گذرد که. . .
واژه ی اندیشمان برای ترجمانی نوشتارهای هستی شناسیک بسیار خوش کاربرد خواهد بود: )
پارسی را پاس بداریم.
ذین : [ پهلوانی] ذهن: [ معرب ].
ذینانگی: [ پهلوانی ] ذهنیت: [ معرب ].
این آخرین واژه ام در نخستانیدن ( تاویل ) در این فرهنگ است همانچه را معنی کردم. در غیر آن بر تدوین فرهنگ خودم باز چیزی نمی ماند چون چال ها بسیار شد.
... [مشاهده متن کامل]
می ذینم: 🌛هوشیاری🌜: می دینم: 🌛 مستی 🌜 می دانم 🌛 لودگی 🌜.
چال: تخنیک: تکنیک: تکتیک. 👈 فن پهلوانی در زورخانه.
ذهن که از جهان غیر مادی است ، دارای ۵۲ عامل روان بوده و ۱۶ بعد حافظه دارد ، همچون حافظه عنصری ، تکاملی، اتمی و . .
۵۲ عامل روان عبارت است از :
۷ عامل روان همگانی :
۱ . تماس ( پنج حس ) : یعنی پنج حس مادی را بصورت غیرمادی ، کد گذاری می کند . همینطور برای احساس و ادراک.
... [مشاهده متن کامل]
۲. احساس
۳. ادراک
۴. اراده
۵. یک سوئی و اتحاد ذهن ( وجود مستقل موضوع )
۶. حیات فیزیکی
۷. توجه یا اشاره روانی
۶ عامل روان که می تواند با عاملهای زیبا یا عاملهای ناسالم همراه شود :
۱. در خواست اولیه
۲. نگه داشتن در خواست
۳. تصمیم گیری
۴. جهد و کوشش ، انرژی
۵. علاقه ، میل ، رغبت
۶. آرزو یا خواهش به انجام دادن ، قصد و نیت
۱۴ عامل ناسالم روان :
۱. کودنی ، بی توجهی
۲. فقدان شرمساری اخلاقی
۳. عدم ترس اخلاقی
۴. بیقراری ، نا آرامی
۵. حرص و آز
۶. اشتباه
۷. خودبینی ، غرور
۸. نفرت و بیزاری ، کینه
۹ . حسادت
۱۰ . خودخواهی ، خودپرستی
۱۱. نگرانی و اضطراب
۱۲. تنبلی و سستی
۱۳. بی حالی و خواب آلودگی
۱۴. شک و ناباوری، حیرت و سرگشتگی
۲۵ عامل زیبای روان :
۱. ایمان
۲. حضور در لحظه
۳. احتیاط و ملاحظه
۴. تشخیص درست ، صلاح دید
۵. بیغرضی ، پند یا نظر عادلانه
۶. حسن تفاهم ، دوستی
۷. تعادل ذهن
۸. آرامش یا خونسردی در ویژگیهای روان
۹. تسلط بر نفس، آرامش ذهن، خودداری ذهن
۱۰. شناوری ویژگیهای روان، شادابی و سبکی روان
۱۱. شناوری ذهن، شادابی و سبکی ذهن
۱۲. نرمی و تاثیرپذیری در ویژگیهای روان
۱۳. نرمی و تاثیرپذیری ذهن
۱۴. قابلیت و شایستگی ویژگیهای روان
۱۵. قابلیت و شایستگی ذهن
۱۶. تبحر و خبرگی ویژگیهای روان
۱۷. تبحر و خبرگی و پخته گی ذهن
۱۸ . صحت عمل ویژگیهای روان
۱۹ . صحت عمل ذهن
_این نوزده عامل نخستینِ روان سالم باید در یک آگاهی وجود داشته باشند تا یک پندار یا گفتار یا کردار زیبا ، ساخته شود . ( یک کارمای نورانی )
۲۰ . گفتار درست
۲۱. کردار درست
۲۲. امرار معاش درست
دو عدد بی حد پذیر :
۲۳ . ترحم و همدردی
۲۴ . سپاس ، شکر گزاری
۲۵ . خرد
اینها بر روی حس ها ارزش گذاری کرده و احساس و ادراک مادی تولید می کنند .
یادگاه
سر دستی
واژه سین یا شین در زبان چینی در چم دل ، قلب ، ذهن ، اندیشه به کار رفته شده است و جایگاه اندیشه هم هست پس تنها در مغز اندیشه ساخته نمیشود و قلب نیز میتواند دارای اندیشه باشد.
ذهن، زهن، زن zen, زان zan
زانست بن پیشین، زان بن پسین
دانست بن پیشین، دان بن پسین
زانا، دانا#کانا، نادان
زاننده، داننده، زانیار و دانیار
زانا و دانا نام دختر و پسر و در کل نامی بدون جنسیت هم هست، معنی زان معنی ذهن هم میده.
نرم افزار سوار بر مغز
ذهن:تفکرگاه، جائیکه حواس برداشت های خود را از جهان بیرون بصورت عکس ها ذخیره می نماید.
هوش
مغز
پندار=ذهن
واژه ذهن پارسی است و دگرگون شده واژه ( زین ) می باشد که در زبان پهلوی هم به چم ( سلاح، زره و زین ) و هم به چم ( ذهن، هوش ) بکار می رفته است.
همچنانکه واژه ( زیندان ) را داریم که به چم ( مغز، جایگاه ذهن و هوش ) بکار می رفته است و واژه ( زیناوند ) که برابر واژگان ( زرنگ و زیرک ) بوده است.
ذِهن
واژه ای ست پارسی که با گویش و دَبیره اَرَبی ، دِگرچهر و دِگر آوا گَشته .
بی گُمان واک " ذ" همان " ز یا د " پارسی در واژه های دان ، دانستن و زان و زانستن است که واژه ی " زان" در فَزران که همان فَردان = کَسی که بسیار می داند به جای مانده است .
... [مشاهده متن کامل]
پیش نهاد : می توان نزدیک به این گویش و نویسش
" زِهن" یا " زِن " نوشت و گفت.
در زبان پهلوی لغت *زیناوند zain - āvand ( ذهنومند - هوشیار ) و در اوستایی لغت **خوازئینxvā zaina ( خوب ذهن - خوش ذهن ) نشان میدهند که ذهن یک لغت آریایی است و جمع بستن آن به شکل اذهان درست نیست همانطور که در نروژ لغت sinn و در دانمارک لغت sind و در سوئد لغت sinne را در معنای ذهن mind به کار میبرند.
... [مشاهده متن کامل]
پیرسها
*فرهنگ واژگان پهلوی: مکنزی
**فرهنگ واژگان اوستایی: احسان بهرامی - فریدون جُنیدی
ذهن نمایانگر مفهومات و باورهای آدمی است یعنی همانطور که نور نمایانگر تعینات است ذهن هم پرتوی است که از مغز تراوش میکند و موجب شناخت مفهومات و باورهای شخصی یا گروهی میگردد بهمین دلیل تجلی ذهن کسی که انسانگراست
... [مشاهده متن کامل] باتصورات ذهن یکی از اعضای داعشی متفاوت است باصطلاح دیگر ذهن نمایانگر دریافتهای اختصاصی است بنا بر این ذهن پرتوی است که ربطی به عقل و هوش و ادراک و شعور و سایر قوای مغز ندارد بلکه هر قوه ای از قوای مغز کار آئی ویژه ای دارد
خاطر
اندیشه
محل فکر
قوه باطنی
حافظه
این واژه در حقیقت پارسى و پهلوى است و تازیان ( اربان ) آن را از واژه ى زِن Zen در پهلوى : ذهن ، جاى هوش و اندیشه ، . . . ) برداشته اند! پس واژه ذهن پارسى ست و نه تازى! بجاى واژه ذهنیّت ، بسیار درستتر است که بگوییم ذهنایش Zehnayesh
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)