burning glass (اسم)ذره بین، عدسی محدب یاایینه مقعرmagnifier (اسم)ذره بین، بزرگ کننده، بزرگ ساز، درشت نما، درشت کنmagnifying glass (اسم)ذره بینlens (اسم)ذره بین، عدسیmicroscope (اسم)ذره بین، میکروسکپ، ریزبینhandglass (اسم)ذره بین، ایینه، کوچک دسته دار
ریزه بینهاگ = ذره = سلولذره بین = هاگبینیکی از مزخرف ترین واژه هاى وارد به زبان فارسىی . . . یک سَرِ واژگان که واک های ( ظ، ض ، ذ ) رو دارن ، هیچگاه به زبان فارسی نوین نمیخورن . واژه "ریزبین" بهترین جایکزین است .microscope خوردبینخردبیننمیشه دورغ+ عکس و لینک