ذره

/zarre/

    minute particle
    molecule
    little bit
    atom
    atomic
    corpuscle
    dab
    dash
    dollop
    driblet
    drop
    fig
    flake
    gleam
    grain
    iota
    jot
    minuscule
    modicum
    morsel
    mote
    ray
    scintilla
    shade
    snatch
    soupon
    speck
    tad
    taste
    thought
    tittle
    trace
    whit
    shred
    spark

فارسی به انگلیسی

ذره اب
droplet

ذره الفا
alpha particle

ذره ای
molecular, dab

ذره باردار
charged particle

ذره بتا
beta particle

ذره بین
meticulous, magnifier, magnifying glass, magnifying-glass, burning-glass

ذره بینی
minute, microscopic, animalcular

ذره پرور
kind to inferiors, fostering particles, kind to inferios

ذره پنده
point

ذره ذره
dribs and drabs, bit by bit

ذره ذره جلو رفتن
inch

ذره ذره جویدن
nibble

ذره سنگین
baryon

ذره شارژ شده
charged particle

ذره شکن
cyclotron

ذره مانند
atomic

ذره نور
ray

مترادف ها

ace (اسم)
ذره، اس، نقطه، ذره کوچک، رتبهء اول، ستاره یا قهرمان تیمهای بازی

particle (اسم)
ذره، لفظ، حرف، خرده، ریزه

bit (اسم)
ذره، خرده، مته، رقم دودویی، تکه، قطعه، لقمه، سرمته، دهنه، لجام، پاره، ریزه، تیغه رنده

whit (اسم)
ذره، هیچ، تکه، اندک

speck (اسم)
ذره، نقطه، خال، لک، لکه یا خال میوه

grain (اسم)
ذره، جو، خرده، شاخه، حالت، دانه، حبوبات، حبه، حب، غله، چنگال، رنگ، رگه، مشرب، دان، تفاله حبوبات، یک گندم معادل 0/0648 گرم

jot (اسم)
ذره، نقطه

quantum (اسم)
ذره، میزان، درجه، مقدار، مبلغ، اندازه، پله، کمیت

atomy (اسم)
ذره، اتم، اسکلت انسان، کوتوله

minim (اسم)
ذره، نقطه، کوچکترین ذره، قطره، چکه، هر چیز کوچک، جانور بسیار ریز، ادم کوتوله، چیز کم اهمیت و خرد

nip (اسم)
دزدی، ذره، چیزی، چیز، گیره، نیش، زخم زبان، سرمازدگی، دردناک بودن، طعم تندوتیز

iota (اسم)
ذره، نقطه، ایوتا، حرف نهم الفبای یونانی

shred (اسم)
ذره، خرده، تکه، پاره، سرتکه پارچه

mammock (اسم)
برش، ذره، پاره، ریزه، قراضه، دم قیچی

fraction (اسم)
ذره، شکاف، شکستگی، کسر، برخه، ترک خوردگی، بخش قسمت، تبدیل بکسر متعارفی کردن

dust (اسم)
ذره، خاک، غبار، گرد و خاک، خاکه، تراب

stiver (اسم)
ذره، پشیز، غاز

corpuscle (اسم)
ذره، گلبول، گویچه، تنیزه، جسمک

flyspeck (اسم)
ذره، فضله مگس، چیز جزئی و بی اهمیت

vestige (اسم)
ذره، اثر، نشان، خرده، جای پا، بقایا، ردیا

frustum (اسم)
ذره، مخروط ناقص، هرم ناقص، جزء بی نهایت کوچک

groat (اسم)
ذره، خرده، سکه نقره چهار پنسی

little bit (اسم)
ذره

little part (اسم)
ذره

scruple (اسم)
ذره، بیم، تردید، اندک، محظور اخلاقی، واحد سنجش چیز جزئی، نهی اخلاقی، وسواس باک

tittle (اسم)
ذره، نقطه، خرده، همزه

پیشنهاد کاربران

لری بختیاری
فالَ، دُرد:ذره
محسن شجری پیشنهاد خوبی داده اما درست ترش میشه ( پردژ ه ) واژه part زبان انگلی در پارسی به شکل پرد هست. در زمان باستان به شکل پارت بوده و از همین روی به مردم شمال شرق ایران که از دیگر مردم آریایی جدا افتاده بودن پارت گفته میشده.
ذرّه
پارژه به سمنانی : پِرجِنِه
ذَرّه
پارسی و اَرَبیده ی : زَره
زَره : زَر - ه
زَر = تَلا ، تِلا ( طلا ) ، آ زَر ( آ ذَر ) ، آ زَرَخش ( آ ذَرَخش )
- ه : پسوند نامساز
زَره / ذَرّه = photon : ریزترین و خُردترین بخش ماده که همان زَره ی روش ( رَوِش نخوانید ) یا روخ یا روچ یا روشنی یا نور است.
...
[مشاهده متن کامل]

خود photon همریشه با آفتاب ، اَفتو ( گویش بومی )
photon : pho - to - n
pho = اَف ، فَ ، فِ ( اَفراشتن ، فَزاینده ، فِشُردن )
to = تافتن ، تابیدن ، تَب ، تِب ( طِب ) ، تَفت ، تابش
n - : پسوند

پارِژِه = particle
{پارژه: پاره ( بخش، part ) به علاوه پسوند کوچکساز �ژه� ( همچون نایژه، مژه ( موژه = موی کوچک ) و . . . ) }
#پیشنهاد_شخصی
#پارسی دوست
کلمه ( ذره ) به معنای کوچک ترین مورچه قرمز است ، و یا به معنای تک غباری است که در هوا معلق است ، و به چشم دیده نمی شود، ( مگر وقتی که در ستون نوری که از پنجره به داخل اطاق تابیده قرار بگیرد ) .
مورگ= ذره

بپرس