دیپلماسی

/diplomAsi/

    diplomacy

فارسی به انگلیسی

دیپلماسی شدامدی
shuttle diplomacy

مترادف ها

diplomacy (اسم)
سیاست، دیپلماسی، سیاستمداری

پیشنهاد کاربران

دیپلماسی ( به انگلیسی: Diplomacy ) به دانش ارتباط میان سیاست مداران و سران کشورهای جهان گفته می شود. به مقام های رسمی سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی یک کشور نزد کشور یا سازمان بین المللی پذیرنده «دیپلمات» می گویند. در فرهنگ روابط دیپلماتیک، عالی ترین مقام سیاسی در نزد کشور میزبان را «سفیر » می نامند.
...
[مشاهده متن کامل]

بر اساس «ماده ۲۲» کنوانسیون وین، اماکن دیپلماتیک و کنسولی و هیئت های دیپلماتیک، دارای «مصونیت سیاسی» هستند و از این روی، پلیس و نیروهای امنیتی کشور میزبان نمی تواند وارد محدوده دیپلماتیک کشور دیگری شوند و نمایندگان یا کارگزاران دولت میزبان تنها با اجازه سفیر و در غیاب سفیر، رئیس هیئت نمایندگی، حق ورود به این محدوده را دارند.
مطابق کنوانسیون ۱۹۶۱ وین، دولت های میزبان، مسئول حفاظت و تأمین امنیت سفارتخانه ها و نمایندگی های دیپلماتیک خارجی در کشور خود هستند.
بر اساس پروتکل های تشریفات، معمولاً هر سفر بالاترین مقام اجرایی یک کشور باید پیش از انجام دومین سفر، با پاسخ متقابل هم راه شده باشد. مطابق رویه دیپلماتیک، بی پاسخ ماندن سفر مقام های رسمی یک کشور به کشور دیگر، به معنی کم اعتنایی یا ابراز ناخرسندی نسبت به دولت مقابل است.
شرکت روسای دولت ها، بدون «سفر رسمی» قبلی به کشور محل برگزاری بازی های المپیک، در آداب دیپلماتیک مرسوم نیست.

دیپلماسیدیپلماسیدیپلماسی
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/دیپلماسی
سازِگاری جویِش
فرامرزگفت= دیپلماسی= گُزیرَندگی، گُزیرایی، گُزیرش مندی، گُزیرشوَری
گُزیرا= دیپلمات= گزیرنده، گُزیرشمند، گُزیرشوَر
وینارتاری= سیاست= آرایش، میان آرایی، گُزیر، وُزیر
ساستاری= سیاست= ساستار، شاستر
...
[مشاهده متن کامل]

ساستاریک= سیاسی
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) .
نویسنده: امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
#آسانیک گری

سیاست ورزی ( با اندک چشم پوشی )
از دید من، برای این واژه نمی توان ( آمیخته ) واژه ی برابر درستی در زبان پارسی یافت یا ساخت؛ شاید آمیخته واژه ی �سیاست ورزی� را با چشم پوشی درخور بتوان بجای آن نشاند و بکار برد.
دیپلماسی
با پوزش جُستار بالا بازویراستاری میشود :
دیپلماسی = گُزیرَندگی، گُزیرایی ، گُزیرشمندی، گُزیرشوَری
دیپلمات = گُزیرنده ، گُزیرا، گُزیرشمند ، گُزیرشوَر
دیپلماسی
با نگرش به اینکه سیاست گویی پارسی نیست ولی نیاز به کاوش و پژوهش بیشتری دارد چون بسیاری از واژگان پارسی به زبان اَرَبی درآمده اند و چهر و کالِب آن زبان را گرفته اند با این همه واژگان زیر هم پیش گذار میشود:
...
[مشاهده متن کامل]

سیاست پیشه گی ، سیاستمندی ، سیاستکاری ، سیاستورزی
سیاسندگی ، سیاسشمندی
سیاست = دانش شدنی ها و راهِ گشودن دشواری ها و از میان برداشتن ِ فراپُرس ها ست بااین شناسانش ( تعریف )
میشود از واژه کهن پارسی :"گُزیر" که چهر باستانی آن "وُزیر" است و در پارسی نو به دیس " وَزیر" درآمده و هم چنین در واژه " ناگُزیر" هم به جای مانده با نگرش به دستگاه واژه سازی پارسی از آن واژه ای شایسته ساخت :
پیش نهاد :
گُزیرنده ، گُزیر ، گُزیرا ، گُزیرشمند. . .

میان آرایی
آرایش یکی از برابرهای سیاست در پارسی هست .
از آنجا که دیپلماسی میان دست کم دو یا چند کشور انجام میشود، پس میتوان دیپلماسی را در پارسی میان آرایی گفت.
مذاکره سیاسی
سیاست
کارداری