crown
فارسی به انگلیسی
مترادف ها
تارک، نیم تاج، دیهیم، سربند یا پیشانی بند پادشاهان
گل اذین، دیهیم
پیشنهاد کاربران
دیهیم:تاج
دکتر کزازی در مورد واژه ی "دیهیم " می نویسد : ( ( دیهیم به معنی تاج است این واژه ی پارسی با diademe در فرانسوی و diademaدر اسپانیایی سنجیدنی است. این ریخت ها از واژه ی یونانی "دیادِما" بر آمده اند. "دیادِما"، در یونانی از دیادِئو به معنی فرو گرفتن، فروبستن، گرد چیزی را گرفتن و به زندان و در حصار افکندن بر آمده است و "نوار یا رشته ای بوده است بر گِرد ِکلاه پادشاهی، فرمانروایان ایران را "چنان می نماید که " دیادما " نخست به ریخت دَیْدِم و دَیْدیم در آمده است و از آن پس، با دگرگونی " د " به "هـ" دیهیم شده است. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( که بود آنکه دیهیم بر سر نهاد ؟
ندارد کس آن روزگاران به یاد ؛ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 231. )
دکتر کزازی در مورد واژه ی "دیهیم " می نویسد : ( ( دیهیم به معنی تاج است این واژه ی پارسی با diademe در فرانسوی و diademaدر اسپانیایی سنجیدنی است. این ریخت ها از واژه ی یونانی "دیادِما" بر آمده اند. "دیادِما"، در یونانی از دیادِئو به معنی فرو گرفتن، فروبستن، گرد چیزی را گرفتن و به زندان و در حصار افکندن بر آمده است و "نوار یا رشته ای بوده است بر گِرد ِکلاه پادشاهی، فرمانروایان ایران را "چنان می نماید که " دیادما " نخست به ریخت دَیْدِم و دَیْدیم در آمده است و از آن پس، با دگرگونی " د " به "هـ" دیهیم شده است. ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( که بود آنکه دیهیم بر سر نهاد ؟
ندارد کس آن روزگاران به یاد ؛ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 231. )
تاج
دِیهیم ( دِیهول ) - واژه فارسی میانه ( پهلوی ) - diadema برگرفته شده از فارسی است!
معنی: تاج، افسر، کلاه جواهرنشان، کَلیل، گَرزَن، بَساک!
معنی: تاج، افسر، کلاه جواهرنشان، کَلیل، گَرزَن، بَساک!