دین

/deyn/

    debt
    faith
    obligation
    religion
    amount due

فارسی به انگلیسی

دین پرستی
religiousness

دین دار
pious, religious

دین ستیز
irreligious

دین گستر
proselytizer

دین مرگی
martyrdom

دین مسیح
christianity

دین هندو
hinduism

دین وحی
revealed religion

مترادف ها

debt (اسم)
وام، دین، فام، قصور، بدهی، قرض

liability (اسم)
مسئولیت، دین، استعداد، فرض، شمول، بدهی، بدهکاری

faith (اسم)
پیمان، اعتماد، دین، اعتقاد، باور، عقیده، ایمان، کیش، مذهب

amount due (اسم)
دین

religion (اسم)
دین، کیش، مذهب، ایین

پیشنهاد کاربران

پاسخ علمی و مستند به ادعاهایی بدهید که تلاش می کنند ارتباط معنایی و ریشه شناختی واژه ی فارسی �دین� با قرآن و عربی را تحریف کنند و آن را صرفاً به معنای �اطاعت و خضوع� محدود کنند. اجازه بدهید قدم به قدم با منابع معتبر بررسی کنیم و نشان دهیم این ادعاها نادرست است.
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
۱. ریشه شناسی �دین� در فارسی و اوستایی
اوستایی: واژه ی �دَئِنَ� ( Daēna ) به معنای آگاهی، وجدان، بینش معنوی است و نه صرفاً �اطاعت�. ( Boyce 1975, Humbach 1991 )
پهلوی: واژه ی �دِین� ( Dīn ) در فارسی میانه از اوستایی گرفته شده و به معنای آیین، اعتقاد، دستور دینی است. این تحول معنایی از درک درونی به ساختارهای دینی است، نه یک مفهوم صرفاً عبادی یا اطاعتی. ( Gershevitch 1968, Shaked 1977 )
سانسکریت: واژه ی �धर्म� ( Dharma ) مشابهت معنایی دارد اما ریشه مستقل است و نشان دهنده ی اصول اخلاقی و اجتماعی است، نه فقط خضوع و اطاعت. ( Olivelle 1993, Doniger 1975 )
> نتیجه: واژه ی �دین� ریشه ای ایرانی و پیش اسلامی دارد و معنای آن بسیار گسترده تر از �اطاعت مطلق� است.
- - -
۲. ارتباط با قرآن و عربی
در قرآن، �دِین� در آیات إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ و إذا تداینتم بدین… ظاهر شده است. در اینجا �دین� به معنای تعهد، بدهی یا وظیفه ای که باید انجام شود است.
تفاوت کلیدی: قرآن �دین� را از واژگان عربی می شناساند، اما این کاربرد قرآنی، معنای عرفی عربی است و ریشه فارسی/اوستایی را نفی نمی کند. بلکه نشان می دهد که عرب ها این واژه را از منابع منطقه ای ( ایرانی و پهلوی ) وام گرفته و با کاربرد خود وفق داده اند.
> بسیاری از پژوهشگران زبان شناسی تاریخی تصریح می کنند که واژه های مذهبی و فلسفی در خاورمیانه از تبادلات زبانی و فرهنگی عبور کرده اند و ریشه ها اغلب ایرانی، هندی و سامی هستند. ( Boyce, Humbach, Gershevitch )
- - -
۳. نقد ادعاهای جعلی
1. ادعا: �دئن در پهلوی به معنای یکی از پنج قوه ی انسان است و هیچ ارتباطی با دَین، دین و … ندارد. �
نقد: درست است که Daēna در اوستا گاه به عنوان نیرو یا اصل اخلاقی مطرح می شود، اما تحول معنایی آن در پهلوی و فارسی کلاسیک به معنای آیین، اعتقاد، دستور دینی کاملاً مستند است. این معنای گسترده و کاربرد اجتماعی در متون دینی ثابت شده است.
2. ادعا: �دین = اطاعت کامل بدون سؤال�
نقد: این تعریف، برداشت عربی - اسلامی است و از نظر ریشه شناسی و تاریخ زبان، کاملاً محدود و نادرست است. واژه ی �دین� در فارسی پیش از اسلام معنای اخلاق، آگاهی درونی و نظام اعتقادی داشته است.
3. ادعا: �هیچ ارتباطی بین دین، مدین، دیان و… نیست�
نقد: این ها واژه های متفاوت اند و هر یک ریشه و معنای خاص خود را دارند. تلاش برای رد تمام ارتباطات زبانی و تاریخی، یک تحریف عمدی است.
- - -
۴. منابع معتبر برای استناد
Boyce, Mary. A History of Zoroastrianism, Vol. I: The Early Period. Leiden: Brill, 1975.
Humbach, Helmut. The Gathas of Zarathustra and the Other Old Avestan Texts. Wiesbaden: Harrassowitz, 1991.
Gershevitch, Ilya. The Avestan Hymn to Mithra. Cambridge University Press, 1968.
Shaked, Shaul. Studies in the History of Zoroastrianism. Leiden: Brill, 1977.
Olivelle, Patrick. The Āśrama System: The History and Hermeneutics of a Religious Institution. Oxford University Press, 1993.
Doniger, Wendy. Hindu Myths: A Sourcebook. Penguin Classics, 1975.
- - -
💡 جمع بندی:
�دین� فارسی ریشه ای ایرانی ( اوستایی و پهلوی ) دارد.
معنای اولیه آن آگاهی، وجدان و آیین است، نه صرفاً اطاعت.
کاربرد قرآن و عربی، معنای بومی عربی است که بر این واژه تطبیق شده.
ادعاهای محدودکننده و تحریف شده، فاقد پشتوانه علمی هستند و با منابع معتبر تاریخی و زبان شناسی قابل رد هستند.
- - -

منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
لینک کتاب فرهنگ واژه های اوستا
قرار می می دهم چون واژه درش دوستان می تواند بررسی کنید و ببینید
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

دیندیندیندیندین
منابع• https://archive.org/details/1_20221023_20221023_1515
دِینُ الله. .
. . . دَینُ الناس
همه مدیون
حُسین است
حقی را نا حق نکنید
زمانی که عشقی بهت نداره جنین سقط نمیشد
دیگری را به گناه آلوده نکنین وقتی دلش نمیخواد ایمانش را با شما تکمیل کند
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

دیندیندیندین
دین یک واژه ایرانی به معنی وجدان است که در زبان تازی معنی جعلی مذهب را برایش ساخته اند.
پاسخ به بهنام رضایی :
1 - شما همواره چرندیات پانترکها را باز نویسی نموده و نوشته هایتان بر علیه ایران و ایرانیان است
2 - دانش شما در اندازه ای نیست که در اینجا مطلب بنویسید .
3 - زبان اوستایی ( Avestan ) از شاخه زبان های ایرانی شرقی باستان است.
...
[مشاهده متن کامل]

این زبان بسیار کهن تر از زبان پهلوی ( فارسی میانه ) می باشد .
این زبان دارای دو گویش اصلی است:
اوستایی کهن: عمدتاً در بخش گاهانی ( سروده های زرتشت )
اوستایی نو: در بخش های بعدی و دینی تر ( مانند یشت ها، وندیداد )
4 - اوستا در زمان هخامنشیان به صورت کامل وجود داشت ( ۲۱ نسک = کتاب ) ، ولی پس از حمله اسکندر مقدونی بخش بزرگی از آن از بین رفت.
در دوران ساسانی ( به ویژه در زمان شاپور دوم ) ، اوستا بازنویسی و بازگردانی شد و بخشی از آن حفظ گردید.
بخش مهمی از آنچه امروز داریم، مربوط به این نسخه های بازسازی شده ساسانی است.

آنهایی که بر دینداری می باشند باید زبان فارسی را آن سان از واژگان بیگانه بپردازند که همگان شگفت زده شوند نه اینکه به شک بیفتند. زیرا ؛
۱_پیامبر اسلام فارسی را یکی از زبانهای اهل بهشت دانسته است.
۲ _ پیشنهاد سلمان را با ترجمهء قرآن به زبان فارسی پسند نموده است.
...
[مشاهده متن کامل]

پس آسیب رسانی به زبان فارسی با دین ودین باوری نمی خواند؛
مگر برای الف:"بیماری روانی": ب:"شکست در زندگی" ج:" مزدوری برای دیگران"باشد.

دین را از روی خرد می شناسند و دستورات آن را می فهمند.
با خردِ بی دین هست.
با آنکه با دین بی خرد نیست.
یکی از دانستنی های مردم دین است که مانند دیگر دانستنیها ی چهار گانهء دانشها فرزانشها آیینها و ورازوریها با خرد شناسه می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

پس اگر کسی ( دیندار ویا بی دین ) کاری انجام داد برپایهء خرد باید دانسته شود .
برپایهء خرد آیینها بجا آورد می شوند.

دین واژه عربی نیست. دین از پارسی باستان میاد و در کتاب اوستا به شکل �دئنا� اومده که بعدها ریختش تغییر کرده و شده: �دین�.
دئنا هم از ریشه دان میاد به معنای دانستن. دانایی.
إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلی‏ أَجَلٍ مُسَمًّی فَاکْتُبُوهُ
...
[مشاهده متن کامل]

دِیْن:الطاعة التامة والخضوع والعمل بلا سؤال وتردد وممانعة.
دَیْن: ما علیک من أدائه لصاحبه.
الحقیقة رقم 4 حیث مُسحَ ماقبل:
رجوعاً الی الفیستا والمتون القدیمة وقوامیس بهلوی - هندی العتیقة کما ذکرتها فی المصادر:
کلمة دئن daēna ( البهلویة قدیماً وجدیداً ) تعنی إحدی قوی الخمسة للرجل.
ولیس هناک ای ارتباط لغوی مع الکلمات الآتیة:
دان
یدین
دَین
مَدین
دِین
مدینة
دیّان
دیانة
den
din
deen
deign
daen

الأدلة ذکرتها لثلاث میلیار مسلم یشهد بأن القرآن المعجزة عربی ولیس أعجمی، لاغیر.
راجع وطالع هذه الکلمات:
صرفاً
اقناع
کتاب
رأی
راءی

مدینه
سراب
کتاب
مقالید
واد
وأد
وادی النمل
تلف کردن وقت

N
References
Notice
abadis. ir/bepors/question/20132
abadis. ir/bepors/question/22766/
abadis. ir/bepors/question/20297/
abadis. ir/bepors/question/20299/

وجمیع ماذکرت. . .

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
دیندیندیندیندین
۱_دین باوری دروغین= هرگز.
۲_دین هراسی دروغین=هرگز.
۳_دین شناسی راستین=آری.
در هر دین و گرا وگرایش همین سبک
بجا، روا و کارا می باشد.
دین در فرهنگ دینی به معنی " راه زندگی" بکار رفته است
دین واژه فارسی است. چرا هر واژه فارسی که وارد عربی شده را ، عربی در نظر میگیرید؟
From Middle Persian [script needed] ( dyn' /⁠dēn⁠/ ) , from Old Persian 𐎭𐎠𐎡𐎴 ( d - a - i - n /⁠*daina - ⁠/, “a religious - informed or conscientious way of life” ) , already influenced by Avestan 𐬛𐬀𐬉𐬥𐬁
...
[مشاهده متن کامل]
( daēnā, “religion, vision” ) , ultimately from Proto - Indo - Iranian *dʰayHanā - ( compare Sanskrit ध्यान ( dhyāna ) ) , and Semitic words, see Arabic دِین ( dīn ) , from which the broken plural ادیان ( ady�n ) is borrowed.

معنی واژه دین از لغت نامه کوچک پهلوی ازد. ن. مکنزی
دین
از واژه پارسی دَئِنَ به معنی نگرش درونی
اما امروز به معنای آیین و راه و روش درست
از واژه پارسی دَئِنَ به معنی باور درونی
امروزه به معنای آیین و راه و روش درست
�دین وضع و ساخته ی خدا ست که افراد دارای عقل سلیم را به اختیار و انتخاب خودشان به سوی صلاح در حال، و رستگاری در مآل سوق می دهد. به عبارت دیگر�دین وضع و ساخته ی خداست که ( انسان را ) به سوی عقیده ی حق و خیر و نیکی در رفتار و معاملات هدایت می کند�.
...
[مشاهده متن کامل]

شهید سید قطب در تعریف دین می گوید:
�دین عبارت از نظامی است که خداوند آن را مقرر فرموده تا حیات انسان به طورکلی در سایه ی آن شکل بگیرد. دین برنامه ای است که سرزندگی و نشاط از آن سرچشمه می گیرد و تنها خداوند صاحب برحق، و وضع کننده ی این برنامه است و هیچ احدی در این امر شریک او نیست؛ دین عبارت از تبعیت و اطاعت از رهبری پروردگاری است که اطاعت و اتباع فقط حق اوست و دین و دستور زندگی تنها از او گرفته می شود و تسلیم شدن باید تنها در برابر او باشد. � ( نگا: دین و انسان، تهیه و تدوین نگارنده، چاپ نشده. )
در یک عبارت کوتاه، �دین برنامه خدا برای تنظیم زندگی است. �
دین وضع و ساخته ی خداست
دین معصوم از خطا و ثابت و غیر قابل تغییر است
دین به مبادی اعتقادی و عبادی و اخلاقی جاوید فرود آمده بر پیامبران گفته می شود، و دین همه ی آنها یکی است.
دین حق و ابطال ناپذیر است.
دین شامل همه ی مذاهب می شود و همه ی آنهارا در بر می گیرد، چون مذاهب همچون جویباری هستند که از دین سر چشمه گرفته اند، امّا هیچیک از مذاهب شامل دین نمی شوند، عدم شمولیت مذهب برای دین یکی از دلایل دین نبودن مذاهب است، زیرا مذاهب زیر مجموعه و جزئی از دینند و جزء شیء نمی تواند کل و عین آن باشد.

دین واژه ای است معرب که از واژه �دن� در زبان فارسی میانه گرفته شده است این واژه در اوستا به صورت �داینا� آمده است و بیشتر منظور دین زرتشت می باشد برخی هم ریشه بودن این واژه با
واژه آکدی �دینو� و به معنای قانون را محتمل می دانند .
دین معمولاً به عنوان یک نظام اجتماعی - فرهنگی از رفتارها و اعمال تعیین شده، اخلاقیات، باورها، جهان بینی ها، متون، مکان های مقدس، پیشگویی ها یا سازمان ها تعریف می شود که عموماً بشریت را به عناصر ماوراء طبیعی، ماورایی و معنوی مرتبط می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

خداوند برای کامیابی ما دین کامل ( اسلام ) را به وسیله وحی فرستاده است.
دین چیست؟ احکامات الله به روش رسول الله را دین می گویند.
دین چگونه در زندگی ما وارد می شود؟. با محنت و تلاش،
همان گونه که پیامبران به ویژه پیامبر اسلام کوشش کرده و جان و مال خود را فدا کردند تا به ما دین را برسد.

دین واژه از پارسی میانه است. برابر دین می شود آیین.
دین اﷲ ؛ دین خدا :
دین اﷲ را تباه کند
زلفک خول و آن رخان چو ماه.
؟ ( از حاشیه ٔلغت فرس اسدی نخجوانی ) .
دین از ریشه دا به معنی دیدن است. دین جان و نفس نگریستن است.
دین ؛ کلمه ی دین یک کلمه ی ریشه ای است به گونه ای که ساختمان این کلمه از جهاتِ مختلف در قانون و قواعد ایجاد کلمات، مصدر بسیاری از کلمات دیگر است.
از یک زاویه، مدل ساختمان ریشه ای کلمه ی دین مانند مدل ساختمان کلمه ی چین با افزونه ی حرف ( د ) به معنی چیدن و وچین کردن یا وَچیدن یا وِجین کردن به معنی کندن یا تُنُک کردن گزینش شده است مثل چیدن میوه یا چیدن علف هرز که بر مبنای یک عمل گزینش شده یا گزینش حساب شده می باشد. که افزونه ی حرف ( د ) در مصدر کلمه ی چین عمل چیدن را ایجاد می کند. بر همین مبنا و از این زاویه کلمه ی دین و دیدن این مفهوم را برای ما ایجاد می کند که بینایی و بینش و جهان بینی، هدفی از اهداف اصلی دین و جزو لاینفک این معنا و مفهوم می باشد. به گونه ای که عمل دیدن به دانایی منتهی می شود و لازمه ی دانایی ، دیدن می باشد. یعنی طبق قاعده ی ساختمان کلمه ی چین و چیدن، مفهوم دین و دیدن نیز باید برمبنای یک گزینش و یک بینش حساب شده باشد. نه هر چیزی را دیدن. یعنی از طریق این قانون، این مفهوم را برای ما ایجاد می کند که عمل ندیدن در مواردی خاص همانند خود دیدن است.
...
[مشاهده متن کامل]

به عنوان مثال در عمل وجین کردن ، اون دسته از علف ها که هرز باشد و مانع رشد دیگر علوفه ها چیده می شود و یا در مورد میوه ها اون دست از میوه هایی که رسیده باشد چیده می شود و میوه ی نارس چیده نمی شود. یعنی همانطور که در عمل وجین کردن ، نچیدن هم هست در اعمال دین، عمل ندیدن نیز جزیی از خود دین است.
اگر یک مثال کاربردی از این معنا و مفهوم در گیرودار زندگی بخواهیم پیدا کنیم همانند کودکی که خطایی مرتکب می شود و والدینش این خطا را به سبب پشیمانی و بازخوردی که از آن عمل دیده است نادیده می گیرند.
( دانه اگر دانا شود
دانا اگر دینام شود
دینام اگر دِنا شود
دِنا اگر دین درک شود
دین را تمدن درک کردن است
درک را اگر کار کردن است
کار را کرامت منتهی است
دین از کرامت منجلیست
زین مرام و معرفت،
دین را تمدن بهر ماد
ماد را مدینه در کائنات
ماد را مدینه با مُد از مِتُد،
تدوین را مُدَوَّن در کائنات
کائنات را اداره از مادر است
مادر مدیر است، جان را در جهان
دوران را اداره در دیر مغان
جهاندارِ دایر دیار،
درایت می کند مُغ را مُغاک
درایت را اداره اندر نهان
نهان را نهفته در تدبیر دل است
دل را دلیل است در لیل شب
دل دل نکن لیلای شب )
( دین دیدن آدین آدینه دانایی دانه دِنا دنیا دیانا دینام دینامیک مُد مدل مدال مداد امتداد مودت مدارا مدار اداره مدیر مادر مدین مدیون متد تدوین امتداد مُدَوَّن تمدن مدرن مدرنیته مدینه. )
دین و قوانین مدنی به ذات در دل هستی و عالم وجود جاری و ساری هست. منتهی سیر تکامل به گونه ای هست که بشر به مرور به زوایای کامل اون مشرف میشه و کشف می کنه نه اینکه ابداع کنه بلکه تحت شرایط و نیاز زمانه برای بشر مکاشفه ای ایجاد و همچون شکوفه ای شکوفا می شود. بر همین مبنا هویت و ماهیت هستی بر مبنای دین هست و هیچ موجود بی دینی نمی تواند موجودیت داشته باشد و هر عمل غیر دینی دون و دنی می باشد. بر همین مبناست که حکیمان و عارفان ما می گویند که سیاست و دیانت دو مقوله در هم تنیده و لاینفک می باشد. کسانی هم که می گویند سیاست و دیانت باید از هم جدا باشد در واقع نه سیاست را فهمیده اند و نه دیانت را.
دنیا از بهر دین پروردن است نه از بهر دنیا خوردن است.
دنیا؛ مکان پاشاندن دانه برای دانا شدن و دینام شدن و دنا شدن. منظور از دانه خود انسان است.
( دنیا خلق شد تا دانه در آن کاشته شود نگهداشته شود و برداشته شود ) .

واژهٔ دین در زبان های ایرانی ریشه دارد. در سانسکریت و گاتها و دیگر بخش های اوستا مکرر واژهٔ �دئنا� آمده دین در گاتها به معانی مختلف کیش، خصایص روحی، تشخص معنوی و همچنین به معنای وجدان بکار رفته است و به معنی اخیر دین یکی از قوای پنجگانهٔ باطن انسان است واژه دین از واژه اوستایی دَئِنا ریشه می گیرد. خود واژه دئنا به ریشه کارواژه �دا� به معنی اندیشیدن و شناختن می رسد. در اوستا واژهٔ دئنا به معنی دین و نیز نیروی ایزدی بازشناسی نیک از بد گزارش شده است.
...
[مشاهده متن کامل]

در زبان اوستایی و نیز پارسی میانه به همکردها ( ترکیب ها ) یی گوناگونی از این واژه برمی خوریم مانند: دین آگاهی، دین بُرداری ( نمایش دینی ) ، دینکرد ( کردار دینی ) ، دین یشت ( نام شانزدهمین یَشت از یشتهای بیست و یک گانه اوستا ) و جز اینها.
منابع ها. لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های اوستا
فرهنگ سنسکریت - فارسی

دین یعنی روش و مدل زندگی
و بر این اساس کسی بی دین نیست
دین یعنی سبک زندگی موفق
یعنی تعهد به سبک زندگی
دین ( din ) در سنسکریت diṅ ( آزردن، گزیدن، نیش زدن ) ، در اوستایی: دئنا da�n�، در سغدی: ذِن żen، در پارتی، مانوی و پهلوی: den و به این واتاها [کردی] ( معانی ) آمده است: 1ـ دین، کیش، مذهب. 2ـ حکم دینی.
...
[مشاهده متن کامل]
3ـ وجدان، انصاف. 4ـ متدین، مؤمن، ایماندار. 5 ـ نشان دادگری. 6ـ خوشبین، دارای حسن ظن. 7ـ نام بیست و چهارمین روز هر ماه. 09163657861

مکتب
دین یه وژه ی صد در صد ایرانیه و قبل از موجودیت عرب سه هزار سال پیش توی اوستا بار ها و بارها گفته شده توی متون پهلوی و سنسکریت هم هست دئنا پارسی باستان و دینو زبان پهلوی شل مغذ نباشیم
دین ( deen ) در گویش بختیاری به معنی دم حیوان ( dom ) ، عقب، پی و دنبال بکار می رود.
تمام نظرات رو خوندم ولی
یکی به من بگه دین dīn پارسیه
یا دِین deyn ؟
آیا میتوان به اعراب ثابت کرد که این واژگان پارسی هستند؟
به نظر می رسد که کلمۀ دین با کلمۀ دینdin, dyn ترکی وبا کلمۀ فارسی دنج ( آرام، خلوت، خلوتکده، خلوتگاه، دورافتاده، ساکت ) و در انگلیسی کلمۀ den ( پنهان گاه، دیدارگاه، مرکز، پاتوق، ( اتاق کوچک و راحت برای مطالعه یا تفکر و استراحت ) خلوتگاه، جای دنج ) مرتبط باشد
...
[مشاهده متن کامل]

دین=dynآرامش، آسایش، آسودگی، استراحت، راحت، راحتی، فراغ بال، فراغت، آشتی، صلح، صلحجویی، مسالمت، آرام، تسکین، سکون، سکوت، قرار، امان، امنیت، ایمنی، سکینه، طمانینه، قطع، خاموش، و. . . فعل امر دینماکdynmak=ساکت شدن، آرامش یافتن، آرام شدن، و. . . -
�aga sesy dyndy چاغا سِسی دیندی=بچه ساکت شد، بچه صداش قطع شد - sesyny dyndarسِسینی دیندار=صدایش را آرام کن، صدایش را خاموش کن - dynj yer دینج یر=مجل استراحت، محل ساکت و آرام، جای دنج و امن و امان - sen dyn سِن دین=تو ساکت شو، تو آرام باش - sən dincəl، sen dinjəl سِن دینج آل=تو آرام بگیر، تو استراحت کن -
کلمات مرتبط فارسی انگلیسی با ترکی: poladabady@blogfa. com

دین در پارسی باستان دئنا ( daena ) و در پارسی میانه به دین تبدیل شده که به معنای وجدان میباشد
در زبانهای عربی هم دین گفته شده اما به معنای جزا و پاداش
دین
دین = برنامه زندگی در زمین
دین = برنامه نیک زندگی
دین خدا شناسی نمی باشد و آشنا شدن با خدا نمی باشد.
خدا شناسی = گمراهی.
خدا شناسی = سیاست
خدا شناسی = دزدی و غارت
دین برنامه زندگی و یا کتابچه رهنمای زندگی آدمیان است و چگونگی کار گرفتن از زمین و دیگر پیداوار زمین میباشد.
...
[مشاهده متن کامل]

دین = نقشه زندگی
دین = برنامه
ستایش = آموزش
نیایش = کار
نماز = سرگرم کار بودن
کار = نماز
کار تان را نیک به سر رسانید و کار تان را دوست بدارید که کار تان نگهدار آبروی و عزت تان میباشد.
متل: نماز خواری ندارد، کار خواری ندارد.
دین = برنامه
با دین = با برنامه Celebrities شاهرخ خان، سلمان خان وووو
بیدین = گمراه ما مردم افغانستان و ایران که خود را فراموش کرده ایم و پی سیاست راگرفته ایم و بدی هایی دیگران را به رخ میکشیم.
دین = برنامه نیک
ستایش = آموختن
نیایش = کار کردن
نماز = سرگرم کار بودن ( بیکار دلتنگ و افسرده و غمدرون ) میباشد.
زندگی = شور و هلهله
هیچ کار بی برنامه پیش نمیرود
هیچ برنامه بی دانایی ساخته نمیشود.
هیچ دانایی بی آموزش نمیشود
هیچ کار بی برنامه و نامنظم مزه ندارد و آدمی خسته میشود.
دین = جویندگی
دین پیروی نمیشود.
دین = فورموله زندگی
هر آدمی ( بار ) خود را دارد و در فورمول باید که ( بار و وزن ) را درست باید در فورمول انداخت و نوشت تا درست بهره گرفت.
دین = برنامه زندگی
دین = کتابی زندگی کردن و زندگی و گاه را ارزش دادن و بی برنامه نبودن.
بیدین = تنبل، هرزه، گمراه

دین در اصل و ریشه به مجموعه ای از قواعد و مقرارت برای تنظیم و اداره امور زندگی روز مره گروهی ؛ طایفه ای ؛ ایلی ؛ قبیله ای و قومی در اعصار دور دست تاریخ اتلاق میگردد. امروز می توان دین را راهی دانست که
...
[مشاهده متن کامل]
هدف انسان اولیه در طی پیمودن آن رسیدن به سعادت و رضایتمندی بوده است. اما به تدریج و در طول اعصار مختلف به یک گمراهه عظیم تبدیل شده است و انسان از طریق پیمودن این راه نه تنها به سعادت و رضایت نرسیده است بلکه اندیشه خودرا در ظلمت ژرف و جهل علاج ناپذیر فرو برده است . هیچ نیرویی نمیتواند انسان را از چنین ظلمت و جهلی نجات دهد، غیر از خود خداوند. و موضع گیری خداوند متعال در طول سفر انسان به سوی شناخت مجدد خویش و وی ، در مقابل کلیه پندار ها ؛ گفتار ها و رفتار های نیک و بد و خیر و شر تک تک افراد انسانی بی تفاوتی مطلق می باشد. طوریکه جمیع اعمال بد و شرور انسان بر پیشانی و چهره و جمال اش کوچکتریکن چین و چروکی ایجاد نخواهد کرد و کلیه پندارها و گفتار ها و رفتار های نیک و خیر کل جوامع انسانی تبسمی بر لبان بسته اش تولید نخواهد نمود. اما انسان در پایان سفر و پشت سر گذاشتن حیات های بیشمار دنیوی به کمال سعادت و رضایتمندی اولیه که قبل از آغاز سفر نزولی و در حالت کمال ایده آل بهشتی هستی و وجود از آن برخوردار بوده و سعادت و رضایت مندی موعود یا وعده داده شده در معاد یعنی پس از پایان سفر صعودی دوباره برخوردار خواهد گردید و آنهم تک تک افراد انسانی بدون هیچ گونه تبعیض و شفاعت و میانجی گری و بدون هیچگونه استنطاق و بازپرسی و باز جویی و ملامت و سرزنش و بدون هیچگونه عذاب و جزای جهنمی. در پاسخ گویی به این سوال که کدام یک از ادیان ، حق می باشد و کدام یک باطل ، هیچ راهی منطقی تر ؛ معقول تر ؛ شهودی تر و مطمئن تر از بررسی سرنوشت جنسی افراد انسانی وجود ندارد. ادیان و مذاهبی که برای افراد انسانی تنها یک سرنوشت جنسی به شکل " یا مرد و یا زن " و فقط یک زندگی دنیوی قائل اند، جملگی و بدون استثاء، طبق باور این حقیر باطل و غیر الهی محسوب می شوند.

دین ( Din ) : در زبان ترکی فعل امر به معنی اعتراض کن است
کلمه دین بارهادرقرآن به صورت مفردآمده است وهیچگاه به صورت جمع یعنی ادیان ذکرنشده بنابراین تعبیرادیان الهی مسامحه است. به صراحت قرآن دین درنزدخدا اسلام است وحتی ابراهیم نیزمسلمان میباشد
قرض ، وام
مترادف = مقروض
وام ، قرض
مدیون بودن
دین
در پارسی میانه و اَوستا دین را دَئنا می خواندند که هم - ریشه با diana اروپایی و به مینه ی اَندَریاب یا نِدای درونی است و به گونه ای سِپَس تَر به نگاهی اَندَرونی و مینوی فَراِنگاری یا فراپنداری شده است. واژه نامچه :
...
[مشاهده متن کامل]

وجدان = اندریاب ، اَندَریابِش
نوعی = گونه ای ، نودی ( شاید " نود" در واژه های : خوشنود ، بهنود ، فرنود همین "نوع" به نمایان ( ظاهراً ) اَرَبی باشد.
بعدها ، بعداً = سپس تر ، پسین تَر ، پَسان تَر ( هر چند خود ِ" بَعد" شکل اَرَبیده ی واژه ی پارسی میانه ی " پَد" است )
باطنی = اَندرونی
معنوی = مینَوی
معنی = مینه ، مینو ، مئنی ( واژه های مَنی = آب ِ پُشت یا زامه ، زوما ، sperm ; و مَنیَت = خودخواهی ، خودپرستی هم از " مَن "پارسی بَرگِرِفته شُده اند )
معنا = مینا ، مئنا
تَعبیر = فَر اِنگاری ، فَر اِنگارِش، فَراپِندارِش ، فَراپِنداری
نُکته : واژه های : تَدَیُن ، مُتِدَیِن ، دیانَت ، . . . واژه های بَرساخته ( جعلی ) از ریشه ی سه تایی ( ثُلاثی ) " دَیَنَ" اَست که زبان شناسان از واژه " دین یا دَئنا" پدیدآوردند.

دین
ریشهء دین و دان ( دانستن ) هر دو از دیدن به مینهء نگاه کردن و نگریستن می آید با این ناهمسانی که ریشهء دین ( دی ) نگرش به درون و ریشهء دان ( دا ) نگرش به بُرون دارد ، بنابراین تمام رشته های نگری ( نظری ) دینشی و رشته های کاربردی دانشی هستند یا به گفتهء دیگر هر چه objective است دانشی و هر چه subjective است دینشی است. با این روشنگری :
...
[مشاهده متن کامل]

دیدن ، دینیدن ، دیناندن
دانستن ، دانیدن ، داناندن
بیدن ، بینیدن ، بیناندن
دینیدن و دانیدن مجازی ( مگاشی ) و
بینیدن ( چِشمیدن یا با چشم ِ سَر ، بیدن است :
من او را بیدم. من او را می بینم.

دِین واژه فارسی است و deign برگرفته شده از فارسی است!
معنی: قرض، وام، بدهی - بزرگواری، لطف، بخشندگی، دست و دل بازی، بزرگ دستی!
آیین، شرع، شریعت، کیش، مذهب، نحله | بدهی، قرض، قرضه، وام
دین: در پهلوی دن dēn بوده است. ؛ دین یکی از پنج گوهر نهفته در آدمی است که در پارسی در معنی کیش و آیین بکار می رود ) )
( ( ترا دانش ِدین رهاند درست؛
در ِ رستگاری ببایدْت جُست. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 206 )
...
[مشاهده متن کامل]

واژه دین در لغت در اصل به معنی جزا و پاداش است ، و به معنی اطاعت و پیروى از فرمان نیز آمده است ، و در اصطلاح مذهبی عبارت از مجموعه قواعد و قوانین و آدابی است که انسان در سایه آنها می تواند به خدا نزدیک شود و به سعادت دو جهان برسدو از نظر اخلاقی و تربیتی در مسیر صحیح گام بردارد .

دین بطور کلی منش وبینش ونگرش معنوی است ، و محدودبه شریعت و مذهب ویا هرزیر مجموعه دیگری که جایگاهی خاص در بهره گیری از معنویات را داردنیست، واین قدمگاه ها زیر مجموعه ای در ورود عملی به نگرش وبینش هر شخص
...
[مشاهده متن کامل]
وجامعه مورد نظرند، و خود کلیتی است یادر نشان اعتقادی هر شخص در ورود به معنی ومعنویات خالص خدایی، ویا بطور کلی مردود دانستن این نظر وتکیه بر قدرت فاقد پیش زمینه واعتقادبه خود آورد نیروی طبیعت ویاهستی نشینان. و این منظر را در سوره کافرون در قرآن مجید به تاکید داریم

دین:کیش، آیین

راه، طریق
دین یعنی کیش_ آئین و تدین یعنی پارسایی_ خداپرستی، دینداری _ دِین یعنی بدهی، وام و مدیون یعنی بدهکار، قرضدار، وام دار ، مرهون.
دین روز، نام بیست و چهارمین روز هر ماه در گاهشمار یا گاهنامه پارسی به معنای وجدان است.
این واژه در پارسی پهلوی به شکل دِن و در اوستایی به دیسه ی دَۓنا به ماناک کیش آمده است.

شرع
این واژه از پارسی به عربی راه یافته و ریشه عربی ندارد، دئن پهلوی
مدیون بودن به آفریننده مطلق جهان به خاطر نعمت های فراوانی که به موجودات و به خصوص به انسان داده است و پایبندی به اصول و قواعدی که از جانب خداوند به وسیله فرستادگانش به انسان داده شده است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٥)