دید زدن


    eye

فارسی به انگلیسی

دید زدن از روزنه
peep

دید زدن پنجره مغازه ها
window-shop

مترادف ها

appraise (فعل)
تخمین زدن، ارزیابی کردن، دید زدن، تقویم کردن

sight (فعل)
دید زدن، دیدن، بازرسی کردن، رویت کردن

پیشنهاد کاربران

دید زدن ؛ تخمین زدن. برآورد کردن. رجوع به این ترکیب در جای خود شود.
سکیدن