دگرگون کردن


    change
    reverse
    shift
    transform
    turn
    restructure
    to change in form

فارسی به انگلیسی

دگرگون کردن از راه امیختن با چیز دیگر
dilute

دگرگون کردن به طور کامل
revolutionize, transmogrify

دگرگون کردن ناگهانی روال کار
tack

مترادف ها

alter (فعل)
اصلاح کردن، تغییر دادن، عوض کردن، دگرگون شدن، تغییر یافتن، دگرگون کردن، جرح و تعدیل کردن

vary (فعل)
تغییر دادن، عوض کردن، دگرگون کردن، تغییر کردن، بی ثبات کردن، فرق داشتن، متنوع ساختن، تنوع دادن به

transform (فعل)
دگرگون کردن، تبدیل کردن، تغییر شکل دادن، نسخ کردن

metamorphose (فعل)
دگرگون کردن، تغییر شکل دادن، دگردیس کردن، تغییر ماهیت دادن

پیشنهاد کاربران