دوستدار

/dustdAr/

    devotee
    doting
    lovers
    partial
    loving
    loving friend
    fond
    friend

فارسی به انگلیسی

دوستدار تماشای پرندگان
birder

دوستدار دستگاه های صوتی
audiophile

دوستدار موسیقی کلاسیک
longhair, longhaired

دوستدار مکاشفه مذهبی
meditative

دوستدار واقعی
truelove

مترادف ها

lover (اسم)
عاشق، معشوق، معشوقه، فاسق، دوستدار

goer (اسم)
قدم، دوستدار، رونده

loving (صفت)
عاشق، صمیمی، خاطرخواه، دوستدار، با محبت، محبت امیز

پیشنهاد کاربران

مهرورز
منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

دوستداردوستداردوستداردوستداردوستدار
سلام!
کسایی که عربی بلدین. همین کلمه رو با ریشه عزیز چجوری میشه درست کرد؟ میشه اصلا؟
مثلا معزز، کسی که عزیز شمرده میشه.
حالا کلمه ای میخوام به معنی کسی که عزیز میشمارد.
یکی رو از ته دل خواستن
ودود، محب، وداد، حبیب، خاطرخواه، دوست، رفیق، عاشق، یار