off (صفت)دور، دورتر، خاموش، بی موقعfarther (صفت)پیش تر، دورتر، جلوترthither (صفت)دورترbeyond (قید)خارج از، دورتر، برتر از، انطرف ماوراءfurther (قید)بعلاوه، دورتر
دورتر ؛ فاصله دارتر و بعیدتر. ( ناظم الاطباء ) . قصوی. ( ترجمان القرآن ) . اقصی. ابعد. ( یادداشت مؤلف ) : سطاء؛ دورتر نهادن اسب گام خود را. ( منتهی الارب ) .واتراقصی . . . .اقصیجمله با دورتر مثلاً : کارخانه ی پدر من دورتر از خانه یمان است. جمله با دورتر مثلاً : کار خانه ی پدر من دورتر از خانه یماناست. ابعد+ عکس و لینک