دوربین

/durbin/

    farsighted
    far-sighted
    presbyopic
    field-glass
    opera-glass
    glasses
    spyglass

فارسی به انگلیسی

دوربین اپرا
binocular, opera glasses

دوربین انعکاسی
reflex camera

دوربین بازتابی
reflex camera

دوربین پولاروید
polaroid

دوربین دسته دار اپرا
lorgnette

دوربین دوچشمه
binoculars, filed-glass, opera-glass, field-glass

دوربین را به طور افقی حرکت دادن
pan

دوربین ردیاب
finder

دوربین سبک
minicam

دوربین صحرایی
binocular, field glasses, field-glass

دوربین ضعیف
opera glasses

دوربین عکاسی
camera

دوربین عکاسی ساده و جعبه مانند
box camera

دوربین فیلم برداری
camera, cine-camera

دوربین فیلمبرداری تلویزیونی کوچک
minicam

دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون
camcorder

دوربین نجومی
telescope

دوربین ویدئویی
video camera

دوربین کمبرد
opera glasses

دوربین یک چشمه
spy-glass

مترادف ها

camera (اسم)
دوربین، دوربین یا جعبه عکاسی

long-sighted (صفت)
دوربین، عاقبت اندیش

پیشنهاد کاربران

" بین اسکار. بین اسکاری ":دوربین عکاسی.
[بین اسکار. اسکار. اسککاری. اسکاری].
بین اسکار.
بین اسکاری.
اسککاری. اسکاری.
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

دوربیندوربیندوربیندوربین
وقتیکه حرف ها تحت تأثیر دوربین ها قرار میگیرند؛ پر از شعار وپرستیچ واخلاق وآداب وکلام اوتو کشیده وزرق وورق میشن.
لا دوربین ترجمه شود
بامن باشید
binoculars
دوربین روی دست: در این روش، دوربین یا دردست قرار می گیرد یا به بدن فیلمبردار وصل می شود و برای فیلمبرداری فضاهای شبه مستند وخبری و تاثیر گذار به کار می رود. مانند تصویرهای فیلم یا � قاتلین بالفطره� ( اصطلاح سینمایی )