دور و دراز


    circuitous
    circular
    devious
    endless
    long-drawn-out

پیشنهاد کاربران

دور و دراز ؛ طولانی و بسیار دراز. ( ناظم الاطباء ) .
دور و دراز؛ مفصل. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به دور و دراز شود. || مجازاً، مشکل. دشوار. سخت. صعب. مقابل آسان :
چنین گفت خسرو به دستور خویش
که کاری دراز است ما را به پیش.
فردوسی.
دور و دراز ؛فراخ و وسیع. ( ناظم الاطباء ) .
حانیه جعفری
طولانی و بسیار دور
بسیار دور
محمد طاها رضایی
طولانی ، بسیار دور
طولانی دراز
طولانی، مسافت زیاد