دو دل بودن


    dither
    hesitate
    boggle
doubt

    hover
    scruple
    vacillate
    vibrate
    waver
    oscillate
    question
    shilly-shally

مترادف ها

vacillate (فعل)
مردد بودن، تلو تلو خوردن، نوسان کردن، جنبیدن، دو دل بودن، تردید داشتن، دل دل کردن

waver (فعل)
نوسان کردن، دو دل بودن، متزلزل شدن، فتور پیدا کردن، تردید پیدا کردن

scruple (فعل)
وسواس داشتن، دو دل بودن، تردید داشتن

dither (فعل)
لرزیدن، دودل بودن

پیشنهاد کاربران

دودل بودن ؛ تردید. ارتیاب. شک ورزیدن. مردد بودن. تردید داشتن. تذبذب. ( یادداشت مؤلف ) . دودلی :
دو دلبر داشتن از یکدلی نیست
دودل بودن طریق عاقلی نیست.
نظامی.
اندرین اندیشه می بود او دودل
...
[مشاهده متن کامل]

تا سلیمان گشت شاه مستقل.
مولوی.
آنکه در یاد کسی چون گل رعنا دودل است
مفتی عشق بر این است که خونش بحل است.
تأثیر ( از آنندراج ) .

hover between something ( and something else )
در تردید بودن