دهنی

/dahani/

    buccal
    played by the mouth
    mouthpiece

فارسی به انگلیسی

دهنی ساز بادی
embouchure

دهنی یا روغنی
oily

مترادف ها

oily (صفت)
چرب، روغنی، دهنی

پیشنهاد کاربران

دهان آلوده . [ دَ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) که آلوده به آب دهان کسی باشد. که کسی بدان دهان زده باشد : ملک نقل دهان آلوده می خوردبه امید شکر پالوده می خورد. نظامی .
دهنی:[ اصطلاح طب سنتی ] آنکه در جسم او چربی موجود باشد و باعث اشتعال او گردد مثل مغزها و تخمها و چوب صندل ابیض و دیودار و عود هندی و مانند اینها.
دهنی : می تواند دهنی گوشی تلفن هم باشد.
( ( گوشی را از گوش دور کرد و رو به شیرین سر به چپ و راست جنباند. بعد دست گذاشت روی دهنی و یواش گفت. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 12 . ) )