جسمانی، عرفی، دنیوی، موقتی، غیر روحانی، زمانی، وابسته به گیجگاه، شقیقه ای، زودگذر فانی
worldly(صفت)
جسمانی، مادی، خاکی، دنیوی، این جهانی
mundane(صفت)
خاکی، دنیوی، این جهانی
sublunar(صفت)
زمینی، دنیوی، این جهانی، واقع در زیر قمر
sublunary(صفت)
زمینی، دنیوی، این جهانی، واقع در زیر قمر
terrene(صفت)
زمینی، خاکی، دنیوی
پیشنهاد کاربران
"ایدَری" ایدر= اینجا ایدری= اینجایی، دنیوی: مرا گفت کاینجا غریبست جانت بدو کن عنایت که تنت ایدریست. ناصرخسرو جان من تا ز تست آنجایی من کجا ایدری توانم شد. خاقانی
مادی
گیتیک، گیتایی
این سری. [ س َ ] ( ص نسبی ) این جهانی. دنیوی. مقابل آن سری : هر ذلیلی که حق عزیز کند آن عزیزیش این سری منگر. خاقانی. || ظاهری. عرضی. ( فرهنگ فارسی معین ) .