دموکراسی

/demokrAsi/

    democracy

مترادف ها

democracy (اسم)
دموکراسی، حکومت قاطبه مردم

پیشنهاد کاربران

دموکراسی: نخستین کسی که نظریه دموکراسی را در جهان پیش کشید، یکی از دستیاران داریوش بزرگ به نام هوتن است که هرودوت در کتاب خود دیدگاه وی را در نشستی که پس از کشتن بردیای دروغین و به تخت نشستن داریوش برگزار شد، آن را چنین آورده است:
...
[مشاهده متن کامل]

�هوتن به داریوش گفت به نظر من زمان آن گذشته است که یک تن از میان ما همه کاره باشد و خودسرانه فرمانروایی کند. روش حکومت استبدادی نه خوشایند است و نه به صلاح شماست؛ و خود بهتر می دانید که فزونی قدرت و غرور چگونه کار کمبوجیه را تباه ساخت؛ و همان وضع را هم در زمان گئوماتای مغ دیدید. چگونه ممکن است این شیوه ی حکومت را با قواعد اخلاق و سیاست تطبیق داد؟ در همان راهی که تنها یک تن مقتدر و مختار باشد بی این که هیچ مسئولیتی یا نظارتی در کارش باشد و هر جور که دلخواه اوست، رفتار کند؟ حتی نیک ترین کسان هم هنگامی که به چنان جایگاهی برسند، بعید نیست، به کلی متفاوت شوند؛ زیرا آنها در اوج قدرت، وضع را مانند سابق نخواهند دید. پاره ای نقایص عادی فرمانروایان خودسر، برآمده از رشک است و برخی دیگر از خودبینی بر می خیزد. حسد از آن رو که ضعف سرشت آدمی است و غرور بدان جهت که جاه و ثروت بیکران سبب این پندار و فریب می شود که حاکم ستمگر خود را برتر از مردم خواهد پنداشت و همین دو عامل ریشه ی هر گونه تباهی است و به دیکتاتوری می انجامد. هر دارای قدرت مطلق باید بر پایه خرد از رشک بر کنار باشد؛ زیرا با اختیارات تام خود می تواند آن گونه که دلخواه اوست، رفتار نماید؛ ولی چنانکه وضع زیردستانش نشان می دهد، در عمل چنین نیست. وی نسبت به کارگزاران برجسته ی سرزمین خود حسادت می ورزد؛ زیرا تنها خواهان برجستگی خویش است؛ از این رو از رفتار فرومایگان خشنود می شود و به همین جهت است که جلب رضایت هیچ کس دشوارتر از جلب رضایت او نیست. وانگهی فرمانروای خودکامه منش و رفتار استواری ندارد. اگر به اندازه ی کافی او را ستایش کنی، آزرده می شود که چرا بیش تر ستایش نشده است و اگر خود را بیش از اندازه در برابرش خوار کنی، به چاپلوسی تعبیر خواهد کرد. دیگر آنکه فرمانروای خودسر، پایه سنت ها و قوانین گذشته را سست و با بهانه های ناچیزی بی گناهان را اعدام می کند و زنان را وسیله ی خوشگذرانی خود می نماید؛ ولی حکومت مردم بر خلاف آن است. نخست این که این شیوه ی حکومت، یعنی برابری حقوق سیاسی و اجتماعی، نام خوشایندی دارد و تساوی همگان در برابر قانون است. دوم این که وقتی مردم زمامدار شوند، خودکامگی از میان خواهد رفت. دادگران و داوران با رای مردم برگزیده می شوند و مسئول کردار خود خواهند بود و در همه ی کارها، تبادل نظر خواهد شد. از این رو پیشنهاد می کنم حکومت پادشاهی را کنار بگذاریم و مردم را صاحب اختیار سازیم؛ چرا که در واقع نام مردم و دولت یکی است. �
( ترجمه تاریخ هرودوت، وحید مازندرانی، ص 218 و 219 با ویرایش )

دموکراسی: این واژه در فرهنگ انگلیسی - انگلیسی وبستر چنین ریشه یابی شده است:
de - moc - ra - cy از فرانسوی democratie از لاتین democratia از یونانی demokratia از demos ( مردم ) از هند و اروپایی damos ( تقسیم بندی مردم ) .
...
[مشاهده متن کامل]

این واژه در سال 1361 میلادی به زبان فرانسه راه یافته و به رژیم سیاسی گفته می شود که در آن قدرت به طور مستقیم در دست نمایندگان مردم و غیر مستقیم در دست شهروندان است؛ و دکترینی است که بر پایه آن مردم از همه گونه آزادی سیاسی - اجتماعی و اقتصادی به طور یکسان برخوردارند.
( https://www. cnrtl. fr/definition/democratie )
( Le Petit Robert 1 )

دموکراسی مظهر جوهر آزادی است. افتخار ماهیت واقعی خود را در بشریت کشف کرده و برای حرکت رو به جلو مبارزه کرده است. بشریت در حال حاضر بیش از حد تحمل کرده است و نیازی به فرسودگی بیشتر را ندارد. کرامت واقعی یک شخص در شناخت و آزادی دیگران است، تا که به کرامت و آزادی خود دست یابد.
تکتم کمانی
دموکراسی در معنای واقعی کلمه به معنای “حکومت مردم” است. این واژه از زبان یونانی به معنای “دیموس” ( مردم ) و “کراتیا” ( حکومت ) مشتق شده است. در یک نظام دموکراتیک، قدرت سیاسی در دست مردم است و آنها از طریق انتخاباتی آزاد و منصفانه، نمایندگان خود را انتخاب می کنند و در تصمیم گیری های کلان کشور مشارکت دارند.
...
[مشاهده متن کامل]

دموکراسی به چندین اصل اساسی وابسته است:
حق رأی: همه شهروندان باید حق رأی داشته باشند و بتوانند در انتخابات شرکت کنند.
آزادی بیان: مردم باید بتوانند نظرات و انتقادات خود را بدون ترس از سرکوب بیان کنند.
حاکمیت قانون: قوانین باید برای همه یکسان اعمال شوند و هیچ کس بالاتر از قانون نیست.
مشارکت سیاسی: مردم باید بتوانند در فرآیندهای سیاسی، از جمله انتخابات و تصمیم گیری های عمومی، فعالانه شرکت کنند.
حقوق بشر: احترام به حقوق بشر و آزادی های فردی، از جمله آزادی های مدنی و سیاسی، از اصول بنیادین دموکراسی است.
به طور کلی، دموکراسی به معنای ایجاد یک جامعه ای است که در آن مردم به طور فعال در تعیین سرنوشت خود مشارکت دارند و حقوق و آزادی های فردی آنها محترم شمرده می شود.

"قرآن عربی مبین" دستور را می دهد: چون یک نفر مُهِم هست، پس؛ همه مهم هستند.
وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعاً
دموکراسی غرب مُستعمِر ( غارتگر ) : چون من مهم هستم؛ بقیه مهم نیستند.
...
[مشاهده متن کامل]

مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلی‏ بَنی‏ إِسْرائیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ
أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ
فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً

Di. mo. cracy
Di حرف شناسه
mo. man:مردم
cracy; بیشینه:دموکراسی:
مردم سالاری.
آقای هومن افلاطون بر علیه دموکراسی بود. ارسطو هوادار دموکراسی بود. خودت میگی حتی خدایان هم نمیتوانند شکستش دهند. بهتره اشتباه داریوش نخست را نکنیم ما هم بریم به سوی دموکراسی و نیرومند شدن از هر دیدگاه،
...
[مشاهده متن کامل]
دموکراسی نباشه مردم فلج سیاسی میشوند. آگاهی مردم خیلی کم میشه. با پیشرفت مخالفت نکنید و کودک درونتونو بکشید

🌞 دموکراسی = مردمداد 🐉
🌙 به نگرش من دموکراسی به پارسی میشه مردمداد 🐉
🔥چون مردمسالاری بیشتر به جمهوری میخوره که اقلیت پیرامون فرمانروایی هم دربر میگیره ولی دموکراسی را اگر از دیدگاه واژه شناسی ببینیم
...
[مشاهده متن کامل]

میشه دموس = مردم و کراتوس = قانون و حکومت که برابر داد یا خشاتر است 🐉
🐎 بازم مردمفرمانروا یا مردمشاهی میشه ولی کراتوس یعنی قانون فرمانروایی پس داد میشه 🐉
🌲 بهترین گزینه برای دموکراسی مردمداد درستتره 🐉
🌲 #سهیل نظری🌲
🌞 کانال تلگرامِ زبانهای ایرانے پارسیک 🦁👇
👉 🌞@PARSIC🌙

دموکراسی؛ حفظ حقوق اقلیت در حاکمیت اکثریت
در جهان سیاست، از عصر باستان تا امروز، ما جریانی تحت عنوان سیستم تقسیم قدرت در حکومت و محتوای حکومت داریم
محتوای حکومت در عصر باستان در قالب دین ( جمع اندیشه ها در عصر باستان ) بود و در عصر جدید در قالب ایدئولوژی ( جمع اندیشه ها در عصر جدید )
...
[مشاهده متن کامل]

و اینکه یک حکومت دارای چه محتوایی باشد، بستگی به جمع اندیشه های حاکم بر حزب یا احزاب آن دارد
شکل تقسیم قدرت در حکومت نیز، از عصر باستان تا به امروز، به دو دسته دموکراسی و اتوکراسی تقسیم شده است
دموکراسی همانطور که از نامش پیداست "دمو=جمع، کراسی=کرسی، صندلی، یا همان حزب ( هر حزبی در حکومت بر اساس میزان سرمایه اش تعدادی کرسی را اشغال می کند ) "، سیستم تقسیم قدرتی در حکومت می باشد که حکومت در آن متشکل از چند حزب می باشد
اتوکراسی همانطور که از نامش پیداست "اتو=تک، کراسی=کرسی، صندلی ) ، سیستم تقسیم قدرتی در حکومت می باشد که حکومت در آن متشکل از یک حزب است
دموکراسی، به معنای حکومتی متشکل از احزاب سرمایه داران می باشد، همچون دموکراسی آتن ( اولین نظام دموکراتیک در جهان که متشکل از احزاب سرمایه دار یونانی همچون حزب روحانیون، حزب اشراف زادگان، بود و به همین دلیل، خشایارشا که یک اتوکرات بود، به آتن لشکرکشی کرد و آن را از چنگال سرمایه داران، آزاد کرد و مردم یونان را بار دیگر به نان و آزادی رساند و پس از آن، کتیبه ای به نام دیوه نوشت که در آن دموکرات ها را دیو و احزاب آنان را معابد دیوها خطاب کرد و به همین دلیل امروزه در رسانه های دموکرات همچون هالیوود در فیلم سیسصد، سعی در تخریب چهره خشایارشا می شود، و به همین دلیل به خشایارشا لقب شاه خدایان را دادند، زیرا افلاطون که بنیان گزار سیستم دموکراسی بود، گفت که حتی خدایان هم نمی توانند این سیستم را از بین ببرند، که اسطوره رایش و مردم خشایارشا، توانست این کار را بکند ) ، جمهوری روم، دموکراسی شوروی، جمهوری فدرال آمریکا، جمهوری وایمار، جمهوری اسلامی، جمهوری خلق کره شمالی، جمهوری خلق چین، به طوری که در آن سرمایه داران هر کدام با سرمایه های خود، کرسی ها را در حکومت اشغال می کنند و ثروت هایی که از جامعه غارت کرده اند را بین خود تقسیم می کنند
و به همین دلیل به سیستم دموکراسی، سیستم سرمایه داری و به حکومت های دموکراتیک، حکومت پول نیز می گویند
درست برعکس سیستم اتوکراسی ( کنترل تک حزبی ) ، که به معنای حکومتی متشکل از حزبی می باشد که مردم انتخاب کرده اند، همچون حکومت رایش بزرگ، پهلوی اول، هخامنشیان، به طوری که این حزب، به جای رقابت بین حزبی برای افزایش سرمایه های حزب خود نسبت به دیگر احزاب، به تلاش برای پیشرفت و توسعه جامعه می پردازد و هر کاری را در جهت منافع مردم و جامعه ملی انجام می دهد، و به همین دلیل به حکومت های اتوکراتیکی، حکومت مردم نیز می گویند

مردم کامگی
دموکراسی یک گزاره یونانی است که ساخته و پرداخته یونانیان باستان است و به چم مردم سالاری است یا فرمانراویی مردم, به زبان آلمانی به آن Demokratie می گویند. جایگاه یا خانه آن بیشتر در باختر است تا خاور زمین چون وقتی از باختر یا West گفتگو می کنیم خواسته یا آرمان ما این نیست که از کشوری بگوییم که در جای غروب خورشید است یا دیگری در جایگاه بر آمدن آفتاب است ونکه همان دموکراسی است. برای آن نمونه ایی می نویسم . پس از جنگ دوم جهانی که آلمان دو تکه شد به آن بخشی که زیر کنترل شوروی بود DDR یا east - Germany می گفتند. این در حالی بود که تکه جدا شده در باختر جای داشت. سوسیالیسم که در آن از مردم سالاری رد پایی نبود از بالا پذیرای انجام شدن نبود ( سران رژیمهای آن می دانستند ) و از پائین هم ( در همبوگاه یا Society ) در حال فروپاشی بود که سر انجام فرو ریخت. بر می گردیم به دومکراسی سه بانو را در دید خود می گیریم که در آلمان آمریکا و سوئیس زندگی می کنند. در این سه کشور که آنها هستند سیستم آن بر پایه دموکراسی سازمان یافته ولی ساختار آنها با هم کمی نا هم سویی دارد. بانوی یک در آلمان در دموکراسی پارلمانی , بانوی دوم در آمریکا در دموکراسی پرزیدنتی, و بانوی سوم در سوئیس در دموکراسی سر راست یا Direct Democracy زندگی می کند. پیش از آنکه در باره هر کدام کوتاه بنویسم نیاز است که روشنگری کنم:
...
[مشاهده متن کامل]

دموکراسی به این چم است که یک پایه نامه و دادیک نامه دارد که هردو به شکل چند نسک Book نوشته شده و نگهداری و انجام می شوند. در این نسکها داتهای کشور داری و دادیکیright نوشته شده و توان یا نیروی کشور داری میان پارلمان و فرمانروایی بخش شده است.
دادگاههای جدا سر و بدون وا بستگی بودن دارند که می نگرد تا توان کشور داری و فرمانراویی بد بکار گرفته نشود. دادیک گزار legislative , انجام دهنده executive , دادگر یا judicative اینکار را انجام می دهند.
بانوی یکم: او که در آلمان زندگی می کند هر چهار سال یک بار برای گزینش می رود و نماینده گان پارلمان را بر می گزیند. در این کشور نخست وزیر Bundeskanzler سالار دستگاه فرمانروایی است که از سوی نماینده گان پارلمان بر گزیده می شود. پرزیدنت در آلمان بالا ترین جایگاه در سیستم فرمانراوایی کشوری دارد و بیشتر تشریفاتی یا ceremonial است.
بانوی دوم: در او هر چهار سال یکبار در گزینش یکم نماینده گان پارلمانCongress را بر می گزیند, در گزینش دیگری مردمان برگزیننده را بر می گزیند به آلمانی می شود Wahlmaenner که آنها هم پرزیدنت را بر می گزینند. پرزیدنت در آمریکا بالاترین سالار کشور است و فرمانده نیروهای ارتشی زمینی هوایی و در یایی است . او دیگر کار کنان کشوری مانند وزیر ان را خود بر می گزیند. در آمریکا کنگرس و فرمانروایی کشور جدا از یکدیگر هستند.
بانوی سوم در سوئیس: دموکراسی در این کشور یک راست است direct Democracy به این شکل است که مردم برای کارهای کشوری گزینش می دهند. گیرم که در آن کشور می خواهند باژ و خراج را از 16% به 20% برسانند در این باره مردم بر می گزینند. آنها ابتدا پارلمان را بر می گزینند و آن خود فرمانروایان آنرا گزینش می کند. یک گروه هفت تنه یا انجمن کشور به آلمانی Bundesrat هم هست که مردم بر می گزینند. انجمن کشوری را پرزیدنت سر پرستی می کند و او از نخست وزیر کمک دریافت می کند. وارانه دموکراتی پارلمانی و پرزیدنتی در سوئیس بالاترین سرپرست کشوری بودش ندارد. پرزیدنت و نخست وزیر هر کدام سر پرست اداره خود هستند. دموکراسی در هر سه کشور با هم دلی compromise همراه است. به این شکل که تنها خواسته دستکم مانند سه بانویی که نام بردم به حساب نمی آید بلکه خواسته بیشترین مردم شایستگی و ارزشمندی دارد.

دموکراسی یعنی اکثریت براساس خواست و میل حاکم عمل بکنند. ( با توجه به نظر ارسطو در طبقه بندی حکومت ها به ۶ نوع حکومت )
مردم سالارب
دموکراسی DEMOCRACY :[اصطلاح جامعه شناسی] نظامی سیاسی که اجازه می دهد شهروندان در تصمیم گیری سیاسی شرکت کرده یا نمایندگان مجامع حکومتی را انتخاب کنند.
منبع https://rasekhoon. net
مردم سالاری

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)