دمغ

/damaq/

    broody
    crestfallen
    down
    low-spirited
    peeved
    long-faced
    sour

فارسی به انگلیسی

دمغ شدن
sour

دمغ کردن
disgruntle, sour

پیشنهاد کاربران

دَمَغ کلمه ای که منشعب از کلمه دماغ می باشد و در دل خود کلمه ی مُغ را دارد. حالا این مُغ چیست؟ مُغ که در کلماتی مثل مُغاک مغز مُخ مخزن خزینه و الی آخر قابل روئیت هست به مفهوم یک فضایی که در اون بشه چیزی
...
[مشاهده متن کامل]
رو ذخیره کرد. یک اصطلاحی تات های خراسان شمالی دارند که وقتی هوا ابری و دَرهم متمایل به تاریکی باشد می گویند هوا دمغه یعنی هوا اصطلاحاً دلش پُر هست و می خواد بباره. حالا در بُعد فضای فکری انسان وقتی فکر انسان دچار آشفتگی و پریشانی و دلگرفتگی و جاری شدن اشک باشد این اصطلاح مصداق پیدا می کند. کلمه دماغ نیز خود گویای داشتن یک فضایی در وجود انسان می باشد که در بعد فیزیکی مقوله سلامت جسمی و پزشکی رو شامل می شود و در بُعد فکری و روانی مسئله روانکاوانه را در خودش دارد.

هوالعلیم
دَمَغ : بی حوصله ؛ سر شکسته ؛ سر به گریبان ؛ زانوی غم بغل گرفته.