دمان

/damAn/

    blowing
    terrible

پیشنهاد کاربران

از دمیدن - تند و سخت وزان
شتابان
در لری بختیاری
دَمون / دَمُو ( حرف واو تو دماغی تلفظ میشود ) : زمان، دم
یه دَمُوْ بِهل: یه لحظه اجازه بده
یه دَمُو دی: چند لحظه دیگر، دمی دیگر
مِنِه هِمْ دَمی بی دَمُو: توی این هیری ویری، توی این زمان بد، بدموقع بودن چیزی یا کاری
خروشنده، غرنده
علاوه بر معنی های بیان شده می تواند جایگزین کلمه ی �گاز� باشد . بخار، بخار شدن .
دمکشیدن =بخار از چیزی بلند شدن مانند دم کشیدن غذا.

دمان ( بفتح دال ) :دمنده، غرنده، خروشنده، شتابان،
مست، خشمناک