دَلّاک
واژه ای اَرَبی دَر ریختارِ فَعّال از کارواژه سه تایی ( مَصدرِ ثلاثی ) دَلَکَ ، کَسی که کاری را بسیار انجام می دهد و در دریافته ی اِنگارِشی ( مفهوم مجازی ) پیشه و شُغل او یا وِی می گردد ، مانند : قصاب ، بقال ، رمال ، بزاز ، رزاز ، خراز ، خیام ، خباز ، خیاط، حکاک ، حلاج ، عطار، نداف، ملاک ، مکار ، وقاص ، وعاظ، حمال ، بنا ، طباخ ، شکاک، عیار ، علام ، لوام ، صدام ، لباف ، نمام ، نجار ، رَسام ، جَرّاح ، جَلاد ، جبار ، کَرار ، حشاش، خطاب، حراف ، کذاب ، . . . و بسیاری دیگر که به زبان پارسی درآمده اند ، برای جای گزینی اینها از چند روش می توان بهره بُرد :
... [مشاهده متن کامل]
پسوند - اَنده : خَیّاط = دوزَنده
پسوند - ای : خَیّاط = دَرزی
پسوند - گَر : حَدّاد = آهَنگر
پسوند - وا : خَبّاز = نانوا
پسوند - اِشگَر : مَدّاح = سِتایِشگَر
پسوَندِ - وان : مَلّاح = مَلَوان
پسوندِ - فُروش : بَقّال = خوار و بار فروش
پسوندِ - وَر : عَلّلام : دانِشوَر
پسوندِ - آ : عَلّام : دانا
پسوَندِ - پَز : فَخّار : آجُرپَز / آگُرپَز
پسوَندِ - پَز : طَبّاخ : آش پَز
پسوندِ - بَر : حَمّال : باربَر
اَفزون بر اینها :
پسوند - آر ، مانند : ویراستار ، پرستار
پسوند - گار : آموزگار
پسوند - یار : دستیار
برای دَلّاک :
شویا ، شویَنده ، شُستار ، شویوا ، شویگر ، شویِشگر ، شُستکار ، شُستگار ، شویگار ، شویِشوَر ، شویوان، شُستیار شُستگَر ، کارگرِ گَرمابه ، شاگِردِ گَرمابه ، شویوَر ، شویِشمَند
واژه ای اَرَبی دَر ریختارِ فَعّال از کارواژه سه تایی ( مَصدرِ ثلاثی ) دَلَکَ ، کَسی که کاری را بسیار انجام می دهد و در دریافته ی اِنگارِشی ( مفهوم مجازی ) پیشه و شُغل او یا وِی می گردد ، مانند : قصاب ، بقال ، رمال ، بزاز ، رزاز ، خراز ، خیام ، خباز ، خیاط، حکاک ، حلاج ، عطار، نداف، ملاک ، مکار ، وقاص ، وعاظ، حمال ، بنا ، طباخ ، شکاک، عیار ، علام ، لوام ، صدام ، لباف ، نمام ، نجار ، رَسام ، جَرّاح ، جَلاد ، جبار ، کَرار ، حشاش، خطاب، حراف ، کذاب ، . . . و بسیاری دیگر که به زبان پارسی درآمده اند ، برای جای گزینی اینها از چند روش می توان بهره بُرد :
... [مشاهده متن کامل]
پسوند - اَنده : خَیّاط = دوزَنده
پسوند - ای : خَیّاط = دَرزی
پسوند - گَر : حَدّاد = آهَنگر
پسوند - وا : خَبّاز = نانوا
پسوند - اِشگَر : مَدّاح = سِتایِشگَر
پسوَندِ - وان : مَلّاح = مَلَوان
پسوندِ - فُروش : بَقّال = خوار و بار فروش
پسوندِ - وَر : عَلّلام : دانِشوَر
پسوندِ - آ : عَلّام : دانا
پسوَندِ - پَز : فَخّار : آجُرپَز / آگُرپَز
پسوَندِ - پَز : طَبّاخ : آش پَز
پسوندِ - بَر : حَمّال : باربَر
اَفزون بر اینها :
پسوند - آر ، مانند : ویراستار ، پرستار
پسوند - گار : آموزگار
پسوند - یار : دستیار
برای دَلّاک :
شویا ، شویَنده ، شُستار ، شویوا ، شویگر ، شویِشگر ، شُستکار ، شُستگار ، شویگار ، شویِشوَر ، شویوان، شُستیار شُستگَر ، کارگرِ گَرمابه ، شاگِردِ گَرمابه ، شویوَر ، شویِشمَند
الدلاک : ماساژور
التدلیک: ماساژ
المُدلک: ماساژ دهنده
المدلکة : محل یا مکانی که برای مالش به مراجعه میشود
در واقع واصالت این کلمه عربی است و به معنای ماساژور و مالش دهنده است
التدلیک: ماساژ
المُدلک: ماساژ دهنده
المدلکة : محل یا مکانی که برای مالش به مراجعه میشود
در واقع واصالت این کلمه عربی است و به معنای ماساژور و مالش دهنده است
در زبان ترکی به کیسه کش در حمام دلَّک ( دلّاک ) گفته می شود و همچنین به سلمانی و آرایشگر هم دلک ( دلاک ) گفته می شود . چون دلک و کیسه کش بدن افراد را در حمام مالش می دهند و همچنین آرایشگر ها به موی افراد و ژل و روغن می مالند.
... [مشاهده متن کامل]
به نظر می رسد ریشه ی دلاک به واژه دلک عربی بر می گردد دلک در زبان عربی در اصل به معنی مالیدن می باشد .
در قران آمده " اقم الصلوة لدلوک الشمس الی غسق اللیل "دلوک شمس به معنی زوال آفتاب از دائره نصف النهار است که وقت ظهر می باشد ، و در اصل از ماده دلک به معنی مالیدن گرفته شده ، چرا که انسان در آن موقع بر اثر شدت تابش آفتاب چشم خود را میمالد. ( تفسیر نمونه ج : 12 ص : 221 )
... [مشاهده متن کامل]
به نظر می رسد ریشه ی دلاک به واژه دلک عربی بر می گردد دلک در زبان عربی در اصل به معنی مالیدن می باشد .
در قران آمده " اقم الصلوة لدلوک الشمس الی غسق اللیل "دلوک شمس به معنی زوال آفتاب از دائره نصف النهار است که وقت ظهر می باشد ، و در اصل از ماده دلک به معنی مالیدن گرفته شده ، چرا که انسان در آن موقع بر اثر شدت تابش آفتاب چشم خود را میمالد. ( تفسیر نمونه ج : 12 ص : 221 )
مشت و مال دهنده و کیسه کش حمام
در شهرستانهای استان فارس و شیراز قدیم دَلاک به کسی می گفتند که به خانه ها سر میزد و کارهایی از قبیل سر تراشی، کیسه کشی، ختنه کودکان و . . . را انجام می داد. به او سلمانی هم می گفتند. این لفظ در لهجه عرب خمسه هم به همین عنوان کاربرد دارد.
در زمان خیلی قدیم به معنای کسی که با جوهر و مرکب روی بدن افراد طرح می کشد، خال کوب