دق کردن


    languish
    pine
    sorrow
    to die from hectic fever
    to die of grief

فارسی به انگلیسی

دق کردن از شدت علاقه
die

مترادف ها

percuss (فعل)
دق کردن، اهسته زدن به

پیشنهاد کاربران

دق کردن ؛ از غصه و غم جانکاه مردن. رجوع به دق کردن در ردیف خود شود.
دق کردن : تحریف داغ کردن کنایه از نهاده شدن داغ افسردگی بردل کسی بوده است.