countercheck (فعل)
دفع کردن
raise (فعل)
زیاد کردن، ترقی دادن، بالا بردن، بیدار کردن، دفع کردن، تولید کردن، بوجود اوردن، پروردن، بار اوردن، برداشتن، بلند کردن، بالا کشیدن، بر پا کردن، بر افراشتن، پروراندن، رفیع کردن
dispel (فعل)
برطرف کردن، دفع کردن، طلسم را باطل کردن
ward off (فعل)
دفاع کردن، دفع کردن، از خود دور کردن
avert (فعل)
بیگانه کردن، منحرف کردن، گردانیدن، گذراندن، دفع کردن، بیزار کردن، بر گرداندن
foil (فعل)
خنثی کردن، دفع کردن، بی اثر کردن، فلز را ورقه کردن
quench (فعل)
فرو نشاندن، دفع کردن، خاموش کردن، اطفا
fend (فعل)
دفع کردن، دور کردن یا دفاع کردن
exorcise (فعل)
دفع کردن، اخراج کردن، تطهیر کردن
stave off (فعل)
دفع کردن
repel (فعل)
دفع کردن، بیزار کردن، رد کردن، جلوگیری کردن از، نپذیرفتن، عقب نشاندن
repulse (فعل)
دفع کردن، راندن
eject (فعل)
دفع کردن، پس زدن، بیرون انداختن، معزول کردن، بیرون راندن
perspire (فعل)
دفع کردن، خیس عرق شدن، عرق ریختن، عرق کردن
excrete (فعل)
دفع کردن، بیرون انداختن، پس دادن
extrude (فعل)
تبعید کردن، دفع کردن، بیرون انداختن، بیرون آمدن، از قالب دراوردن
exorcize (فعل)
دفع کردن، اخراج کردن، تطهیر کردن
stand off (فعل)
دفع کردن، محشور نبودن، بدفع الوقت گذراندن، گریز کردن
detrude (فعل)
دفع کردن، به زور پیش بردن، فرو کردن
forfend (فعل)
دفع کردن، منع کردن