دستی

/dasti/

    handmade
    manual
    artificial
    hand-operated
    on purpose
    broken
    portable
    vade mecum

مترادف ها

handy (صفت)
اماده، قابل استفاده، دم دستی، ماهر، چابک، چالاک، سودمند، سریع، موجود، روان، دستی، مقتدر، بسهولت قابل استفاده، سهل الاستعمال، بادست انجام شده، استاد در کار خود

portable (صفت)
قابل انتقال، سفری، دستی، قابل حمل، قابل حمل و نقل، ترابرپذیر

manual (صفت)
دستی، انجام شده با دست، وابسته بدست

handmade (صفت)
دست دوز، دستی، دست باف، مصنوع دست، یدی

handworked (صفت)
دستی

پیشنهاد کاربران

دستی: آموزش دادن جانوران. میگویند فلان جانور را دستی کرده اند یعنی اهلی کرده ویا آموزش داده اند.
کلمه دستی در بعضی از جمله ها ب معنی گروهی است
یدی