دسته کردن


    cluster
    bundle
    group
    herd
    cluster

مترادف ها

truss (فعل)
جفت کردن، بهم بستن، بستن، دسته کردن، بسیخ کشیدن، خوشه کردن، گره زدن، چوب بست زدن، بادبان را جمع کردن، بار سفر بستن

fagot (فعل)
بهم بستن، دسته کردن

sheaf (فعل)
دسته کردن، بافه ردن

band (فعل)
متحد کردن، دسته کردن، بصورت نوار در اوردن، با نوار بستن، متحد شدن، بصورت نوار یا تسمه دراوردن

bandage (فعل)
دسته کردن، با نوار بستن، قنداق کردن، پانسمان کردن

cluster (فعل)
جمع کردن، دسته کردن، خوشه کردن

bundle (فعل)
دسته کردن، بصورت گره دراوردن، بقچه بستن

bunch (فعل)
دسته کردن، خوشه کردن

sheave (فعل)
دسته کردن، بصورت بافه دراوردن

پیشنهاد کاربران

رج کردن. [ رَ ک َدَ ] ( مص مرکب ) به صف نهادن. به صف کردن. به دسته کردن. به ردیف کردن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . مردف ساختن. به راه نهادن. دسته کردن از قبیل آجر و جز آن.