دسته

/daste/

    school
    clan
    cohort
    company
    corps
    crowd
    division
    faction
    family
    handle
    hilt
    helve
    haft
    pestle
    lever
    bunch
    bundle
    class
    party
    group
    section
    gang
    platoon
    squad
    brigade
    joystick
    batch
    band
    battery
    bevy
    block
    body
    category
    circle
    cluster
    clutch
    covey
    crop
    force
    fraternity
    grip
    handhold
    key
    nest
    number
    outfit
    pack
    package
    persuasion
    pocket
    ring
    sect
    sort
    suite
    team
    throng
    troop
    tuft
    ure _
    web
    wisp
    caboodle
    passel
    camp
    clump
    dial
    drove
    eye

فارسی به انگلیسی

دسته ابزار
helve

دسته ابزار و اسلحه
stock

دسته بزرگ ماهی
shoal

دسته بندی
assortment, scale, faction, classification

دسته بندی بر حسب درجه
class

دسته بندی بر حسب نوع
class

دسته بندی برحسب درامد
bracket

دسته بندی برحسب نمره
bracket

دسته بندی شده
assorted

دسته بندی کردن
group, rally, sort, to classify, to form factions

دسته بندی کننده
sorter

دسته بیست تایی
score

دسته پر سفید مرغ ماهیخوار
aigret, aigrette

دسته تازیانه
crop

دسته تبر
haft

دسته جارو
broomstick

دسته جلو
bridle, ribbons

دسته جمعی
collective, communal, all together, in company, in chorus, collectively, en masse, mass, multiple

دسته جمعی حرکت کردن
troop

دسته جمعی دعا کردن
concelebrate

مترادف ها

detachment (اسم)
کناره گیری، قسمت، دسته، تفکیک، جدا سازی

school (اسم)
اموزشگاه، گروه، دسته، مکتب، دبیرستان، دبستان، مدرسه، تحصیل در مدرسه، تدریس در مدرسه، مکتب علمی یا فلسفی، جماعت همفکر، دسته ماهی، گروه پرندگان

section (اسم)
برش، قسمت، گروه، دسته، قطعه، بخش، دایره، مقطع، برشگاه

regimen (اسم)
پرهیز، حکومت، دسته، پرهیز غذایی، سیستم اداری

hand (اسم)
طرف، کمک، پیمان، دست، دسته، شرکت، خط، پنجه، پهلو، عقربه، دست خط، دخالت، یک وجب

party (اسم)
طرف، فرقه، قسمت، جمعیت، دسته، مهمانی، بزم، سور، یارو، بخش، فئه، حزب، دسته همفکر، دسته متشکل

order (اسم)
سامان، ساز، امر، سیاق، دسته، ترتیب، نظم، ارایش، انجمن، حواله، خط، دستور، فرمان، نوع، مقام، صنف، زمره، رسم، ارجاع، فرمایش، ضابطه، ردیف، رتبه، امریه، انتظام، ایین، سفارش، طرز قرار گیری، راسته، نظام، ایین و مراسم، فرقهیاجماعت مذهبی، گروه خاصی، دسته اجتماعی، درمان

stack (اسم)
توده، دسته، بسته، پشته، دودکش، کومه، خرمن، قفسه کتابخانه

handle (اسم)
وسیله، دسته، لمس، فرصت، قبضه، قبضه شمشیر، احساس با دست

shaft (اسم)
تیر، میل، محور، میله، دسته، خدنگ، گلوله، چوب، پرتو، بدنه، استوانه، دودکش، ستون، بادکش، نیزه، قلم، چاه، چوبه

sect (اسم)
فرقه، قسمت، دسته، بخش، مذهب، حزب، دسته مذهبی، مکتب فلسفی

kind (اسم)
جور، قسم، گروه، دسته، طبقه، نوع، جنس، گونه، طرز، کیفیت، در مقابل پولی

clump (اسم)
انبوه، دسته، مشت، ضربه سنگین

clique (اسم)
محفل، گروه، دسته

set (اسم)
دوره، جهت، مجموعه، دستگاه، دست، دسته، یک دست

troop (اسم)
گروه، دسته، خیل، عده سربازان، استواران

stem (اسم)
ریشه، دودمان، دنباله، میله، دسته، اصل، تنه، گردنه، ساقه

fagot (اسم)
اغوش، دسته، دسته هیزم، ریشه کردن حاشیه پارچه، بخیه زینتی

lever (اسم)
بازو، دسته، دیلم، اهرم، شاهین، میله اهرم

team (اسم)
جفت، دست، گروه، دسته، گروهه، تیم، یک دستگاه

pack (اسم)
یک بسته، گروه، دسته، کوله پشتی، بسته، ملافه، بقچه، یک دست ورق بازی

sheaf (اسم)
یک بسته، بغل، دسته، بافه، دسته یا بافه گندم، دسته گل یا گیاه

army (اسم)
ارتش، سپاه، لشکر، گروه، جمعیت، صف، دسته

host (اسم)
سپاه، گروه، دسته، خواجه، ازدحام، خانه دار، مهمانخانه دار، میزبان، صاحبخانه، مهمان دار، انگل دار

corps (اسم)
سپاه، لشکر، گروه، دسته، هیئت

group (اسم)
گروه، جمعیت، دسته، انجمن، غند

company (اسم)
گروه، جمعیت، دسته، انجمن، شرکت، گروهان، هیئت بازیگران

category (اسم)
دسته، طبقه، رده، مقوله، رسته، زمره، مقوله منطقی

class (اسم)
جور، گروه، دسته، طبقه، نوع، رده، رسته، زمره، کلاس، سنخ، هماموزگان

gang (اسم)
گروه، جمعیت، دسته، گام برداری، دسته جنایتکاران

assortment (اسم)
دسته، ترتیب، طبقه بندی، دسته بندی

grouping (اسم)
دسته، طبقه بندی، دسته بندی، گروه بندی، گروه سازی

estate (اسم)
علاقه، دسته، دارایی، حالت، طبقه، وضعیت، مملکت، ملک، املاک، اموال

junta (اسم)
دسته، دسته بندی، حزب، انجمن سری

ear (اسم)
دسته، شنوایی، غول، خوشه، گوش، سنبله

helm (اسم)
دسته، نظارت، اداره، سکان، زمام، اهرم سکان

cluster (اسم)
گروه، دسته، خوشه

ensign (اسم)
اشاره، نشان، گروه، دسته، پرچم، علم، ناوبان دوم، پرچمدار، نشان افتخار، نشان رسمی، سربازی که حامل پرچم است

batch (اسم)
دسته، مقدار نان در یک پخت

deck (اسم)
کف، دسته، عرشه، عرشه کشتی، دستینه، یک دسته ورق

knob (اسم)
دسته، دستگیره، برجستگی، بر امدگی، گره، دکمه، قبه

handhold (اسم)
دسته، دستگیره، گیره دستی

handgrip (اسم)
دسته، دستگیره، جنگ دست به یقه، دست بگریبان

bevy (اسم)
گروه، دسته

tuft (اسم)
دسته، منگوله، طره، کلاله، ریش بزی، ته ریش، ریشه پارچه

fascicle (اسم)
دسته، جزوه، کراسه، دسته یا مجموعه کوچک الیاف

genre (اسم)
جور، قسم، دسته، نوع، جنس، طرز

genus (اسم)
جور، قسم، دسته، طبقه، نوع، جنس، سرده

brigade (اسم)
دسته، تیپ، تشکیلات، فئه

wisp (اسم)
حلقه، دسته، بسته، گردگیر، جاروب کوچک، بقچه کوچک، بقچه بندی

parcel (اسم)
قسمت، دسته، بسته، بخش، گره، جزئی از یک کل، امانت پستی

clan (اسم)
دسته، قبیله، خاندان، طایفه، خانواده

gens (اسم)
دسته، قبیله، خاندان، خانواده

confraternity (اسم)
دسته، انجمن اخوت

drove (اسم)
دسته، ازدحام، گله، رمه، محل عبور احشام

congregation (اسم)
گروه، دسته، جماعت، حضار در کلیسا

covey (اسم)
گروه، دسته، یک دسته کبک، گله

stud (اسم)
دسته، خیز، دکمه سر دست، گل میخ، داربست، اسب تخمی

haft (اسم)
دسته، دسته کارد، قبضه

hilt (اسم)
دسته، قبضه، دسته شمشیر

skein (اسم)
دسته، کلاف، کلاف نخ یا پشم، هر چیزی شبیه کلاف پیچیدن

helve (اسم)
دسته، دسته تبر، دسته تیشه و مانند ان

horde (اسم)
گروه، دسته، گروه ترکان و مغولان، ایل وتبار، گروه بیشمار

nib (اسم)
نوک، دسته، نوک قلم

shook (اسم)
دسته

rabble (اسم)
دسته، ازدحام، اراذل و اوباش، توده مردم پست، توده طبقات پست

skulk (اسم)
گروه، دسته، ادم بی بندوبار

squad (اسم)
گروه، دسته، جوخه

trusser (اسم)
دسته، بسته، چوب بست زننده، بشکه ساز

پیشنهاد کاربران

* دَسْتْماء:❖ آنچه دسته بندی شود
* دَسْتاء:❖ آنچه دسته بندی را معین می کند ( معرف دسته )
* جَمِعْماء:❖ آنچه در مجموعه قرار بگیرد ( عضو بدون تکرار )
* جَمِعاء:❖ آنچه عضوهای مجموعه را معین می کند ( تعریف کننده مجموعه )
...
[مشاهده متن کامل]

* یُدَسْتْماء:❖ آنچه محصولی از دسته بندی است
🫵 اطلاعات بیشتر 👇👇👇

منابع• https://vn.amoosin.com/wiki/دسته
دسته=هندل
گروپ، صنف، سنخ
حمید رضا مشایخی - اصفهان
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
دستهدستهدستهدسته
رده
lever بیشتر در قطعات خودرو به معنای دسته و اهرم.
batch
دسته : [عامیانه، اصطلاح] جمعیت سینه زن.
زمره
معانی مختلف دسته به زبان ترکی:
دسته گل و نظایر آن: کَلَف ، دستَه
دسته کتری، قوری، قابلمه، تابه و نظایر آنها: قیلپ که غالباً قیرپ گفته می شود. اَل یئری نیز می گویند.
دسته بیل، کلنگ، پارو و نظایر آنها: ساپ ، دستَه
...
[مشاهده متن کامل]

دسته انسانها: گوروه، گوروپ، جَرگَه
دسته پرندگان و نظایر آن: سورو ، سوری هم گفته می شود ولی سورو دقیقتر است.

دسته: [اصطلاح مداحی ] گروهی از عزاداران که با هم، شعر یا نوحه ی خاصی را زمزمه می کنند.
صنف
جرگه
فوج
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)