دستبرد

/dastbord/

    larceny
    embezzlement
    sneak raid
    robbery
    theft

فارسی به انگلیسی

دستبرد زدن
housebreaking, maraud, pick, raid, ransack, rifle, rob, steal

دستبرد زدن به پول
defalcate

دستبرد زدن به منازل
burgle, burglarize

مترادف ها

rapine (اسم)
ربایش، دستبرد، غارت

robbery (اسم)
سرقت، دزدی، راهزنی، دستبرد، غارت، غارتگری

larceny (اسم)
سرقت، دزدی، دستبرد

defalcation (اسم)
اختلاس، دستبرد

پیشنهاد کاربران

به معنی "تاثیر، مهارت هنرمندانه" است و می توان "نمونه کار" هم معنی کرد:
دستبردش همه جهان دیده * به همه دیده ای پسندیده ( نظامی )
بت که بتگر کُنَدش دلبر نیست * دلبری دستبرد بتگر نیست ( عنصری )
دست برد دیدن ، حجوم وحمله
دستبرد:[اصطلاح نظامی]تکی ( حمله‎ ای ) است محدود به داخل مواضع دشمن که برای اجرای ماموریت ویژه ای و بدون قصد نگهداری زمین انجام می‎گیرد.
دانشنامه دفاعی ( نحن صامدون )

هجوم، حمله
دست برد دیدن: مورد هجوم و حمله قرار گرفتن.
هجوم و حمله 🌟🌟