understatement (اسم)دست کم گرفتن، کتمان حقیقتdowngrade (فعل)کم ارزش کردن، جمع و جور کردن، دست کم گرفتنunderrate (فعل)ناچیز شمردن، دست کم گرفتنunderestimate (فعل)ناچیز پنداشتن، دست کم گرفتنminimize (فعل)دست کم گرفتن، به حداقل رساندن، کمینه کردن، کمینه ساختن، کوچک شمردنunderstate (فعل)دست کم گرفتن، حقیقت را اظهار نکردن
دست کم گرفتن : [عامیانه، کنایه ] کم بها دادن، اهمیت ندادن، حقیر شمردن .پیشنهاد ها :Overestimateمِهسَنجیدَن = مه ( کوچک ) سنجیدنبیشاسنجیدن = بیشا ( بیشتر از ) سنجیدن. Underestimateکِهسَنجیدن = که ( بزرگ ) سنجیدنکماسنجیدن = کما ( کمتر از ) سنجیدنسَبُک داریهوالعلیم دستِ کم گرفتن : بی ارزش شمردن : حقیر دانستن+ عکس و لینک