دست و پنجه نرم کردن


    contend
    engage
    tussle
    wrestle
    to break a lance
    to cross swords

مترادف ها

scrimmage (فعل)
دست و پنجه نرم کردن، در تکاپو بودن

buckle (فعل)
خم شدن، باسگک بستن، دست و پنجه نرم کردن

پیشنهاد کاربران

پذیرفتن آن شرایط 🌺💓
a brush with something
معنی دست وپنجه نرم کردن:جنگیدن
دست وپنجه نرم کردن یعنی : جنگیدن
دست وپنجه نرم کردن
جنگیدن
دست و پنجه نرم کردن یعنی :
جنگیدن
معنی دست وپنجه نرم کردن یعنی=

جنگیدن
دست و پنجه نرم کردن : [عامیانه، کنایه ] گلاویز شدن، جنگیدن. کنایه از زور آزمایی کردن است.
DA�ردن/#[cm]
زور آزمایی
wrestle
Buckle
به نظر من این کلمه بهتره scrimmage
struggle
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)