دست درازی کردن


    encroach
    impinge
    molest
    transgress

مترادف ها

encroach (فعل)
تخطی کردن، دست درازی کردن، دست اندازی کردن، تجاوز کردن

پیشنهاد کاربران

ازحد گزشتن . تجاوز . کش رفتن .
شلتاق کردن
molest
ازار رساندن،
اذیت کردن، آزار دادن، مزاحم شدن،
پیشنهاد منافی عفت کردن، متعرض شدن، دست درازی کردن، متلک شنیع گفتن، دست یازی شنیع کردن،
( با حرف یا عمل ) دعوت به عمل جنسی کردن
e. g. he was arrested for being drunk and molesting a woman
...
[مشاهده متن کامل]

او را به خاطر مستی و دست یازی به یک زن توقیف کردند.