دست اندرکار

/dastandarkAr/

    initiated into business
    involved
    exercising influence
    in practice
    exercising influence(in aspecified sphere)
    keeping ones hand in something

فارسی به انگلیسی

دست اندرکار معاملات سیاسی
wheeler-dealer

دست اندرکار کردن
involve

پیشنهاد کاربران

کارکنان
مسئول، متخصصان یا اهالی یک رشته یا حیطه
دست اندرکار: در دو معنی بکار رفته است
۱ - کسی که در کاری دخالت ونقش دارد
۲ - کسی که در جایی به کاری مشغول است
دست اندر کار: [عامیانه، اصطلاح] دارای سهمی در انجام کاری، مشغول به کار.
انجام کار ، وظیفه داشتن بر کاری ، یا کاری برای آن چیز انجام می دهد
مسئول انجام کار
در گویش شهرستان بهاباد به آن کارْمَکارِه گفته می شود و جمع آن کارمکارها یا کارمکارا می باشد.
کلاش