ندادن چیزی به کسی ( مثلا من از دادن خودکارم به شما دریغ میکنم )
اسف
خودداری ، تقصیر کردن در برابر کسی
افسوس / حیف
بی بهره گذاشتن، محروم کردن ، بی نصیب کردن
افسوس - دریغا - حسرت
افسوس
دریغ: دکتر کزازی در مورد واژه ی " دریغ" می نویسد : ( ( در ریشه و معنای بنیادین دریغ ، م . ک کزازی می انگارد ستاک واژه raik ، در ایرانی باستان ، می تواند بود و به معنی وانهادن و برجای گذاشتن که از آن در پارسی، واژه ی ریگ در "مرده ریگ "مانده است و نیز از آن ، "ریختن" و" گریختن "برآمده اند . بدینسان ، ریغ ، در "دریغ" ریختی دیگر از ریگ خواهد بود . و " د " در آن نیز می تواند بود که پیشاوند ati به معنی بس بسیار و "بیش از حد "به یادگار مانده باشد. بر این پایه ریخت باستانی "دریغ" ati - raika می توانسته است بود ، به معنی آنکه بیش از حد و بس بسیار از خویش اثر بر جای نهاده است. ) ) ... [مشاهده متن کامل]
( ( فروزنده ی میغ و برنده تیغ بکین اندرون جان ندارم دریغ ) ) ( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵ ، ص۳۸۱. )
دریغ همان دریگ است به معنی :" بی بخشش" و "بی وارث" و در کل افسوس معنی می دهد
حیف، افسوس، حسرت، دردا، دریغا، اسف، اسی
افسوس حسرت
کوتاهی، مضایقه، کم کاری و باب میل انجام نشدن کاری یا چیزی