درگرفتن


    to be kindled or spread to break out
    to overtake
    to overspread
    to be kindled ot spread
    to break out(as a war)to overtake

پیشنهاد کاربران

Outbreak of . . . . . . . . . .
For decades and indeed centuries before the outbreak of the First World War in 1914, the native regimes of the Middle East had been, in every sense, losing ground to Europe.
درگرفتن ؛ اثر کردن. مؤثر واقع شدن :
سخن با او به مویی درنگیرد
وفا از هیچ رویی درنگیرد.
خاقانی.
کدام چاره سگالم که در تو درگیرد
کجا روم که دل من دل از تو برگیرد.
سعدی.
دمادم درکش ای سعدی شراب وصل و دم درکش
...
[مشاهده متن کامل]

که با مستان مفلس درنگیردزهد و پرهیزت.
سعدی.
زبان آتشینم هست لیکن درنمیگیرد
چه سود افسونگری ای دل که در دلبر نمیگیرد.
حافظ.
بسوز این خرقه تقوی تو حافظ
که گر آتش شوم در وی نگیرم.
حافظ.
با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی
آه آتشناک و سوز سینه ٔشبگیر ماه.
حافظ.
- || محاصره کردن : پیرامن لشکریان که بر خوان نشسته بودند درگرفتند. ( فارسنامه ابن البلخی ص 90 ) .
- || روشن شدن. افروختن : موسی چندان که آتش زد درنمیگرفت ، بر زمین زد آتش با وی در سخن آمد و گفت. . . ( قصص الانبیاء ص 96 ) .

�درنمیگیرد به ارباب خرد افسون عشق
گرنه ای بیکار , خون مرده را تلقین مکن�
درنمیگیرد:راه نمی یابد, ورود پیدا نمیکند
در گرفتن : ، شروع کردن، آغاز کردن
جنبش اول که قلم بر گرفت
حرف نخستین ز سخن درگرفت
شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص۲۳۲.
در گرفتن:تاثیر کردن ، اثر بخشیدن
( ( فیض کرم را سخنم درگرفت
...
[مشاهده متن کامل]

بار من افکند و مرا برگرفت ) )
( همان ، ص 296 . )
در گرفتن : [عامیانه، اصطلاح] آغاز شدن، گل انداختن و گرم شدن گفت و گو یا منازعه.

بپرس