درکشیدن


    cadge
    extortion
    extraction
    milk
    rout
    wangle
    wring
    chisel
    to retract
    to swindle out
    to pump out

فارسی به انگلیسی

درکشیدن با پمپ
suck

درکشیدن با تکان
wrest

درکشیدن با حرکت تند و سرتاسری
sweep

درکشیدن با شدت
wrench

درکشیدن بازور
extort

مترادف ها

absorb (فعل)
جذب کردن، جذب شدن، فرا گرفتن، در اشامیدن، کاملا فرو بردن، تحلیل کردن، مجذوب شدن در، در کشیدن

imbibe (فعل)
جذب کردن، در کشیدن، نوشیدن، تحلیل بردن، اشباع کردن

inbreathe (فعل)
در کشیدن، استنشاق کردن، دمیدن، ملهم کردن، تنفس کردن

پیشنهاد کاربران

دَرکِشیدن: به معنی گرفتن یا اعتراف اجباری است. چرب زبانی و چاپلوسی ( زورگیری محترمانه ) برای به دست آوردن چیزی از ابزارهای لازم این کار است. به طور کلی هدف این کار تحریف حقیقت و منحرف کردن ذهن طرف مقابل است.
پابین کشیدن/ زبان از مکالمۀ او در کشیدن قوت نداشتم/گلستان سعدی، بند ۶۷.

بپرس